در زمان ما نمیبارد سحاب زندگی
خشک گردیدهست در سرچشمه آب زندگی
از جفای بیحد ایام و گردشهای دهر
گشته کوته رشته عمرم ز تاب زندگی
نیست آسایش به بزم دهر، در مینای تن
هست باقی قطرهای تا از شراب زندگی
با دو چشم خونچکان عمری است اندر آتشم
نیست کس در عشق بیش از من کباب زندگی
میرود با آنکه در یک روز و شب صدساله راه
اضطراب ما بود بیش از شتاب زندگی
غیر شرح نامرادی معنی دیگر نداشت
درس هر فصلی که خواندیم از کتاب زندگی
کی توان آمد برون از زیر بار یک نفس
وای اگر در حشر پرسندت حساب زندگی
شرح نتوان کرد پیش کس ز جور چرخ پیر
آنچه ما دیدیم ز ایام شباب زندگی
میتوان قصاب گفتش در جهان رویینتن است
هرکه میآرد در این ایام تاب زندگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جلوه برقی است نور آفتاب زندگی
گردش چشمی است دوران حباب زندگی
از وجود ما گل آلودست این آب زلال
ورنه دردی نیست در جام شراب زندگی
جلوه صبح نشاطش خنده واری بیش نیست
[...]
چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی
عشق عالمسوز، تیغ آفتاب زندگی
خضر از سرچشمهٔ خم بیخبر افتاده است
جوهر می آتش مرگ است و آب زندگی
در قیامت از متاع دین و ایمانم مپرس
[...]
آمدی وصلت به جامم ریخت آب زندگی
رفتی و در ساغرم خون شد شراب زندگی
خالی از معنی بود این دفتر از هم گو بپاش
همچو اوراق خزان ما را کتاب زندگی
بود عافل از شهادت خضر در ظلمت شتافت
[...]
جاودان داریم در ساغر شراب زندگی
من ز صهبای محبت خضر از آب زندگی
زندگی دارد شتاب و ساقی دوران درنگ
بادرنگ او نمی سازد شتاب زندگی
زاختر بد روزی آن ماه جهانتاب از درم
[...]
ریز بر خاک فنا ای خضر آب زندگی
من ندارم چون تو این اندازه تاب زندگی
دفتر عمر مرا ای مرگ سرتاپا بشوی
پاک کن با دست خود ما را حساب زندگی
خواب من خواب پریشان خورد من خون جگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.