بهر قتلم داد پیغامی که من میخواستم
از لبش حاصل شد آن کامی که من میخواستم
از جواب تلخ آن شیرینزبان راضی شدم
بود در این قند بادامی که من میخواستم
شد درون سینه نقش خاتم دل داغدار
کرد پیدا این نگین نامی که من میخواستم
سر زد از گرد عذار یار خط دلفریب
در چمن گسترده شد دامی که من میخواستم
ناله همدم، آه، آتشبار، مژگان، خونچکان
داد آخر آن سرانجامی که من میخواستم
گردش چشمی ز یک نظّارهام مستانه کرد
داد ساقی باده از جامی که من میخواستم
از خم زلف تو آزادی نخواهد یافتن
مرغ دل افتاده در دامی که من میخواستم
در تبسم گفت زیر لب که قربانم شوی
آخر آن مه داد دشنامی که من میخواستم
بیتأمل در رهش قصاب کردم جان نثار
شد نصیب امروز آرامی که من میخواستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زآن دهانم داد دشنامی که من میخواستم
بعد عمری دید دل کامی که من میخواستم
جست دل زلف دلارامی که من میخواستم
یافته امشب دلارامی که من میخواستم
سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.