گنجور

 
سلیم تهرانی

شماره ۱ - در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان: ای سواد هند از کلکت نگارستان چین

شماره ۲ - خطاب به بزرگی سروده: ای به دست تو قلم گشته کلید در فیض

شماره ۳ - در تقاضا: ای شکنج آستینت موج دریابار جود

شماره ۴ - هجو کاسه چینی: یکی پیاله چینی برای خوردن آب

شماره ۵ - در مذمت پوستین خود و حسن طلب برای پوستینی دیگر: صاحبا! سرورا! خداوندا!

شماره ۶ - تعریف دختر برهمن: برهمن دختری دیدم به دیری

شماره ۷ - در مدح: ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق

شماره ۸ - راه گم کردن در نجف معلی: یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف

شماره ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک: ای سروری که بر در دولتسرای تو

شماره ۱۰ - تعریف خانه ی اسلام خان و تاریخ بنای آن: در زمان خلافت شه دین

شماره ۱۱ - در توصیف خانه ی اسلام خان: این نگارین خانه را دیوار و در آیینه است

شماره ۱۲ - تاریخ و توصیف بنای اسلام خان: ای خجسته بنا، ز رونق تو

شماره ۱۳ - ستایش و تاریخ بنای اسلام خان: بهار گل دولت اسلام خان

شماره ۱۴ - مذمت جمعی حساد: در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم

شماره ۱۵ - گرفتن طلب خود از خواجه ی ممسک: شکر کز خواجه گرفتم طلب خویش سلیم

شماره ۱۶ - در آزار دمل خود: آه ازین دمل که شد از سینه من آشکار

شماره ۱۷ - هجو ملا وفا: منزل اهل سخن، ملا وفا کز شرم او

شماره ۱۸ - در هجو: ای آن که عیب‌جویی من پیشه کرده‌ای

شماره ۱۹ - باز فرستادن خربزه: کام بخشا! ز تو شد خربزه ای لطف مرا

شماره ۲۰ - بس که می ترسم میان ما و او: بس که می‌ترسم میان ما و او

شماره ۲۱ - سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو: سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو

شماره ۲۲ - زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد: زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد

شماره ۲۳: فراوان تاجداران را که از مرگ

شماره ۲۴ - درین دریا که از آشوب طوفان: درین دریا که از آشوب طوفان

شماره ۲۵ - طلب شراب: ای سحاب حدیقه ی احسان

شماره ۲۶ - تعریف امینای مطرب: امینا طوطی بلبل ترانه

شماره ۲۷ - در هجو شخصی: خواجه بشنو حدیث راست ز من

شماره ۲۸ - تعریف شخصی: ای که خورشید چو آیینه ز خجلت رو ساخت

شماره ۲۹ - مذمت امساک شاهان: هرچه شاهان عصر ما دیدند

شماره ۳۰ - هر که نخل بلند طبع مرا: هر که نخل بلند طبع مرا

شماره ۳۱ - چو سامان عشرت مهیا شود: چو سامان عشرت مهیا شود

شماره ۳۲: چو سرنوشت کسی گشت در جهان کاری

شماره ۳۳: در مجلس وصل یار ای دل

شماره ۳۴ - هجو شخصی که به ضیافت رفته بود: ای گلبن باغ حسن، آخر

شماره ۳۵ - هجو خواجه حسن: با هرکه نشنید نفسی، خواجه حسن را

شماره ۳۶ - هزل: امشب شده دلبری دچارم

شماره ۳۷ - هجو پسر تریاکی: چشم بد دور، خواجه را پسری ست

شماره ۳۸ - هست کارم به مجلسی که درو: هست کارم به مجلسی که درو

شماره ۳۹ - هجو کاتب: کاتبی دارم که چون بر دست گیرد خامه را

شماره ۴۰ - در نرسیدن صله: ای آن که به مدح تو ز من آنچه سزا بود

شماره ۴۱: کار با جمعی مرا افتاده در بحث سخن

شماره ۴۲ - هجو حساد شعر: سلیم اعدای تو حیوان چندند

شماره ۴۳ - صاحب مال و جاه را ز جهان: صاحب مال و جاه را ز جهان

شماره ۴۴ - هرچند که تاجریم ای غیر: هرچند که تاجریم ای غیر

شماره ۴۵ - هجو کسی: خواجه از بس ممسک و رذل و خسیس افتاده است

شماره ۴۶ - طلب کلاه: شب خرد دید سربرهنه مرا

شماره ۴۷ - در باب منع بواب که اجازه آمدن نداد: صاحبا! مقصود صاحب دولتان از پرده دار

شماره ۴۸ - بی سواری در سواد هند بودن مشکل است: بی سواری در سواد هند بودن مشکل است

شماره ۴۹ - موسم عیش، طفلی و پیری ست: موسم عیش، طفلی و پیری ست