گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

چو گل از هر طرف چاک دگر دارد گریبانم

ز رسوایی چو صحرا، سترپوشم نیست دامانم

به گوشی جا نمی یابم، نوای خارج آهنگم

به چشم هیچ کس خوش نیستم، خواب پریشانم

ندارم هیچ غمخواری، مگر در عشق و رسوایی

چو زخم آید فراهم خود به خود چاک گریبانم

ز مژگانم به هر جانب ز بس افشان خون دارد

بود چون کاغذ ابری، بیاض چشم گریانم

سلیم آیا چه خصمی خضر این وادی به من دارد

که سرگردان هندم کرد و روگردان ایرانم