ز فیض شمع رخت ذره آفتاب شود
غبار در خم زلف تو مشک ناب شود
شراب اگر ندهد نشأه ای ترا، چه عجب
ز شرم لعل تو می در پیاله آب شود!
ز باده بس که برافروخت چهره در گلشن
به هر طرف که رود، بلبلی کباب شود
به یکدگر همه اسباب عیش متفق اند
ز می پیاله چو پر گشت، ماهتاب شود
ز بس خجل بود از نسبت وجودم خاک
زمین چو آبله در زیر پایم آب شود
درین فسردگی آتش برای مرغ کجاست
مگر به شعله ی آواز خود کباب شود
امان نمی دهد آوارگی سلیم مرا
که پیرهن زعرق خشک چون حباب شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و عواطف شاعرانه پرداخته و به زیبایی، عشق و زیبایی معشوق را به تصویر میکشد. شاعر از تأثیر وجود معشوق بر خود میگوید و احساس میکند که وجود او باعث تابش و روشنایی در زندگیاش میشود. همچنین، شاعر به شراب عشقی و لذتهای زندگی اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر شراب نداشته باشد، زیبایی معشوق برایش دلنشین و شاداب است. در ادامه، او از احساس زوال و پریشانی در میانهی عشق سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که عشق و زیبایی معشوق، میتواند در دلش آتش و شور ایجاد کند. در نهایت، شاعر احساس آوارگی و بیقراریاش را بیان میکند که ناشی از دوری و فراق معشوق است.
هوش مصنوعی: از نور چهره تو، ذرهای به درخشش آفتاب تبدیل میشود و غبار در گیسوان تو به عطری ناب و خوشبو تبدیل میگردد.
هوش مصنوعی: اگر شراب تو را مست نمیکند، جای تعجب نیست که شرم لبت باعث شده تا رنگ آن در آب مثل رنگ شراب باشد!
هوش مصنوعی: از شراب چنان چهره گلگون شد که در هر جایی از باغ، بلبلان به خاطر زیبایی او دچار شوق و هیجان میشوند.
هوش مصنوعی: همه عوامل خوشی و لذت به یکدیگر کمک میکنند و وقتی لیوان شراب پر میشود، شب آرامش و زیبایی مییابد.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم فراوان از بودنم، خاک زمین مثل آبلهای زیر پایم، آب میشود و ذوب میشود.
هوش مصنوعی: در این بیحالی و سردی، آتش برای پرنده کجا وجود دارد، مگر اینکه از صدای آواز خود، خودش را بسوزاند.
هوش مصنوعی: آوارگی و بیخانمانی به من فرصتی نمیدهد که به آرامش برسم و لباس من از عرق خشک مانند حباب شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
به ترک دین مسلمانیش بیاید گفت
دلی که در شکن زلف نیم تاب شود
سیاه روی شدم زین سفید رخساران
[...]
بیاد لعل تو خون دلم شراب شود
چو باده چشم تو نو شد جگر کباب شود
ز خوندل که دو چشم تو باده می نوشد
فغان و ناله ز خون چون نی و رباب شود
در آن شبی که شراب از لب حبیب خورم
[...]
اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
وگر تو مست شوی عالمی خراب شود
ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ
ز سوز آتش دل سینهام کباب شود
ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور
[...]
خیال روی تو هر گاه سینه تاب شود
بسینه آینه داغم آفتاب شود
تو گل بسر زدی و شمع گل زسر برداشت
زبیم آنکه مبادا ز شرم آب شود
در آتشم زتغافل نشانده ای، باری
[...]
مباد اهل عمل بیخود از شراب شود
که از خرابی او عالمی خراب شود
نقاب اگر به رخ دلبران حجاب شود
رخ لطیف تو بی پرده از نقاب شود
همان ز تشنه لبی چون سهیل می سوزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.