دلم به سینه ز ننگ سخنوری خون شد
نیم غلام کسی، نامم از چه موزون شد؟
چه قسمت است ندانم ز روزگار مرا
که تا شراب فرو رفت از لبم، خون شد
غم زمانه چو سرمایه ی کریمان است
هر آن قدر که کسی بیش خورد، افزون شد
نبود داخل عیش و نشاط هرگز عشق
به دور ماست که الماس جزو معجون شد
رسید کار به جایی ز عاشقی ما را
که در قبیله ی ما هرکه بود، مجنون شد
سلیم در خم آن زلف، دل قرار گرفت
خبر ندارم دیگر که کار او چون شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان بزرگان و مقتدای کرام
که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد
کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست
که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد
هزار بار فزون دیده ام که همّت تو
[...]
ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
[...]
چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد
عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد
بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد
چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد
چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب
[...]
اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد
دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود
دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد
کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند
[...]
زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد
کباب را زنمک شوق آتش افزون شد
شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم
مرا کلید در بسته نعل وارون شد
نرفت از دل من خارخار عشق برون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.