گنجور

 
صائب تبریزی

زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد

کباب را زنمک شوق آتش افزون شد

شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم

مرا کلید در بسته نعل وارون شد

نرفت از دل من خارخار عشق برون

غبار هستی من گردباد هامون شد

ز چوب نرمی من مهربان شدند اغیار

اگر زعشق دد ودام رام مجنون شد

ازان محیط گرامی همین خبر دارم

که همچو موج عنانم ز دست بیرون شد

ز نیش چاشنی جوی شهد می یابد

ز خارخار محبت دلی که پر خون شد

ازان زمان که مرا عشق زیر بال آورد

اگر به جغد فکندم نظر همایون شد

به هرزمین که کنی سایه سرسری مگذر

که از فشردن پا سرو باغ موزون شد

نماند گوهر ناسفته در محیط فلک

ز بس که از دل من آه سوی گردون شد

میار سرزگریبان خم برون صائب

که علم حکمت ازوکشف بر فلاطون شد

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

خدایگان بزرگان و مقتدای کرام

که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد

کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست

که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد

هزار بار فزون دیده ام که همّت تو

[...]

امیرخسرو دهلوی

ز دوری تو چو خونابه من افزون شد

مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد

به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی

فتاده بود درین کوی، حال او چون شد

بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو

[...]

اهلی شیرازی

چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد

عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد

بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد

چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد

چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب

[...]

عرفی

اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود

دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند

[...]

صائب تبریزی

رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد

زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد

زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار

که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد

چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه