دل بی لب او خراب خفته ست
مستی ز غم شراب خفته ست
در خاک، دلم به یاد تیغش
چون تشنه به یاد آب خفته ست
زلف تو همیشه از نزاکت
در دامن پیچ و تاب خفته ست
چشم سیه تو چون غریبان
بیمار در آفتاب خفته است
از گریه سلیم بی تو امشب
چون موج به روی آب خفته ست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
دل بی لب او خراب خفته ست
مستی ز غم شراب خفته ست
در خاک، دلم به یاد تیغش
چون تشنه به یاد آب خفته ست
زلف تو همیشه از نزاکت
در دامن پیچ و تاب خفته ست
چشم سیه تو چون غریبان
بیمار در آفتاب خفته است
از گریه سلیم بی تو امشب
چون موج به روی آب خفته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فرو فتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.