گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

روی نیکوی ترا تندی خو در کار است

در چمن ایمنی از خار سر دیوار است

تارهای کفنم ریشه ی گل شد در خاک

از هوای تو سر تربت من گلزار است

با تو خوش بود طرب، تا تو ز محفل رفتی

جام می بی مزه همچون دهن بیمار است

خنده بر سرو مکن این همه در محفل خویش

جامه ی کوتهش اولی ست که خدمتگار است

باغبان چند به ما منت بیهوده نهد

وعده ی ما و تو ای گل به سر بازار است

از کدورت، به کف اهل صفا، پنداری

برگ سبزی ست، ز بس آینه در زنگار است

از وطن عربده جو را به غریبی بفرست

سیل از کوه به صحرا چو رود، هموار است

هردم آید ز ته چاه دگر فریادش

ناله ی یوسف ما نغمه ی موسیقار است

بس که بی برگ و نوا شد ز خزان باغ، سلیم

باغبان را گل کاغذ به سر دستار است