گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

عشق جانان را به جز ویرانهٔ دل خانه نیست

ز آنکه او گنج است و جای گنج جز ویرانه نیست

خوش بود فردوس و نعمت های آن زاهد ولی

نعمتی چون می نه و جایی به از میخانه نیست

پیش دل هرگز نگویم راز پنهان تو را

کآشنای سر عشقت گوش هر بیگانه نیست

توبه کردم زاهدا از می وزین پس بگذرم

از سر پیمان ولی تا باده در پیمانه نیست

کس ندید از اهل دنیا در جهان فرزانه‌ای

هر کس آری طالب دنیا بود فرزانه نیست

زلف او دام است و خالش دانه، صیاد مرا

از برای صید دل حاجت به دام و دانه نیست

این دل شوریده را دایم چرا باشد به پا

از سر زلف تو زنجیری اگر دیوانه نیست

داستان لیلی و افسانهٔ مجنون (سحاب)

پیش حسن او و عشق من به جز افسانه نیست