سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست
شمع را در بزم دلسوزی به از پروانه نیست
حسن ذاتی فارغ است از صنعت مشاطگان
زلف جوهر دست فرسود نسیم و شانه نیست
مرغ روح اهل مشرب را نمی آرد به دام
نقل آن مجلس که خبث سبحه صد دانه نیست
عشق پنهانم ز مستی کرد گل در انجمن
دشمنی راز نهان را چون لب پیمانه نیست
سرکشی بگذار از سر، با دل صائب بساز
شمع ایمن را گزیر از صحبت پروانه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مسائلی همچون عشق، زیبایی و ارتباطات انسانی میپردازد. شاعر میگوید که سرو مینا (یعنی زیبایی و ظرافت) بهتر از پیمانه است، و در مراسمهای دلسوزی، شمع از پروانه بهتر است. او به این نکته اشاره دارد که زیبایی ذاتی و طبیعی است و نیازی به تزیینات ندارد. همچنین میگوید که روح آزاد نمیشود و اگر گلی در انجمن بوجود آید، دیگر عیبی در آن نیست. عشق پنهان او به روشی خاص بروز میکند و در نهایت به سرکشی و آرامش دل اشاره میکند، و میگوید که شمع ایمن نمیتواند از پروانه دوری کند. این عواطف و مفاهیم به هم مرتبطند و نشاندهنده پیچیدگیهای عشق و زیبایی هستند.
هوش مصنوعی: بهتر از اینکه از ظرف می بنوشیم، زیبایی و لطافت سرو مینا است. همچنین، در مجالس عشق و احساس، وجود شمع از پروانهای که دور آن میچرخد، ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: زیبایی حقیقی به هنر آرایشگران وابسته نیست؛ زیبایی طبیعی به هیچ کاری نیاز ندارد و در خود کمال دارد. وزش نسیم و شانه کردن فقط میتواند به آن جلوهای بدهد، اما زیبایی ذاتی هیچ وقت تحتتأثیر این چیزها قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: پرنده روح افراد صاحب معرفت و درک نمیتواند به دام نقل و گفتوگوهایی که بیاهمیت و ناپسند هستند، بیفتد؛ چرا که این صحبتها مانند تسبیحی با دانههای ناپاک و بیارزش است.
هوش مصنوعی: عشقم را از سرخوشی و مستی پنهان کردهام؛ مانند گلی که در جمع دشمنان، راز نهانش را بیان نمیکند، زیرا راز من مانند لب پیمانه نیست که به سادگی نمایان شود.
هوش مصنوعی: دل را رها کن و از خودخواهی و سرکشی دست بردار. با دل صائب، آرامش و امنیت را بساز، چرا که نباید به صحبتهایی که مانند پروانه هستند و ناپایدار، توجه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
چشم صورت بین نبیند روی معنی را بخواب
[...]
نقد گنج کعبه جایش جز دل ویرانه نیست
حلقه بر در گو مزن زاهد که کس در خانه نیست
در حریم کعبه و بتخانه عاشق محرم است
هرکه با عاشق آشنا شد هیچ جا بیگانه نیست
سربسر احوال ما چون کوهکن جان کندن است
[...]
حسن اگر در پرده باشد عشق ازو دیوانه نیست
بر چراغ روز بال افشانی پروانه نیست
تا طبیب خستگان عشق چشم مست اوست
ناله بیمار غیر از نعره مستانه نیست
نیست سامانی بغیر از رخنه در ویرانه ام
[...]
غفلت تر دامنان را حاجت پیمانه نیست
چشم خواب آلود نرگس گوش بر افسانه نیست
گوهر درج خموشی از شکستن ایمن است
زخم دندان تأسف بر لب پیمانه نیست
خشکی سودا، قلم در ناخنش نشکسته است
[...]
بیلب او نشئهای در ساغر و پیمانه نیست
شیشة می را دماغ جلوة مستانه نیست
سیرت معشوق از سیمای عاشق ظاهرست
سرگذشت شمع جز در دفتر پروانه نیست
هر شبم در سینه آشوبی است از پهلوی دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.