در حریم وصل تو از رشک کارم مشکل است
کز تو گل بر دامن و از غیر خارم بر دل است
من ز سرو خوش خرام چون تویی پا در گلم
قمری از سروی که از شرم تو پایش در گل است
خون ز حسرت در تنم جوشد چو بینم هر کجا
پنجهٔ صیدافگنی رنگین به خون بسمل است
گو میفزا از تغافل در دل آه حسرتم
زانکه زآه غافل حسرت نصیبان غافل است
ریخت آن شوخ از نگاهی ای فلک خون (سحاب)
هم تمنای تو، هم کام من از وی حاصل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.