پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
بارسنگینی که از درد تو ما را بر دل است
ای دل آواره آخرچند میگوئی مگو
اندران کوئی که پای صدهزاران در گل است
همدمم آه است، محرم غم در ایام شباب
وقت عیش و نوجوانی وچه ناخوش حاصل است
خودبخود گویم سخنها بگریم زار زار
محرم راز غریبان لابد اشک سائل است
محیی با این زندگانی گر گمان داری که تو
راه حق رفتی یقین میدان نه ، فکر باطل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دردهای دل خود صحبت میکند. او به دلداری و صبر فرا میخواند، اما در عین حال از سختیهای راه عشق و غمهای درونیاش نیز میگوید. دل او در جستجوی مقصدی است که هنوز نمیداند چیست و در کزازی و تلخی زندگی غرق است. شاعر بیان میکند که حتی در روزهای شادابی و جوانی، غم و اندوه همدم اوست. او در نهایت به این نتیجه میرسد که اگر کسی فکر میکند در راه حق گام برمیدارد، باید بداند که ممکن است در فکر باطلی باشد.
هوش مصنوعی: اگر پای دل در کوی عشق تو به گِل رسیده، نشاندهندهی سختی و مشکلات است، اما از تو میطلبم که با من همت و ارادهای داشته باشی، زیرا این کار دشواری است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم این دل دیوانهام چه هدفی دارد، چون همیشه به سمت سرگردانی و بیهدفی من کشیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر فیل محمود را به خواب ببینی که بار سنگینی را حمل میکند، به سختی میتواند با درد دل ما که ناشی از توست، مقایسه شود.
هوش مصنوعی: ای دل بیقرار، دیگر چهقدر بگویی که در آنجا نیستی؟ در حالی که هزاران نفر در این مشکل غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: همراه من همیشه آه و ناله است و در دوران جوانی که باید خوش بگذرانم، غم همراهم است و این وضعیت چقدر ناخوشایند است.
هوش مصنوعی: بدون اشاره به اینکه این معنی یک بیت است، میتوان گفت: به طور طبیعی از دل سخن میگویم و به شدت گریه میکنم. شاید این اشک که میریزم به خاطر درد و رازهایی است که فقط برای غریبهها قابل فهم است و این اشک نشانهٔ ناله و دلسوزی من است.
هوش مصنوعی: اگر با این زندگی و روش خود معتقدی که در مسیر درست قرار داری، باید مطمئن باشی که این باور نادرست است و تفکر تو در اشتباه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
یار اگر در دیده پنهان است پیدا در دل است
گر به صورت میکند دوری به معنی واصل است
من به سر آیم به سوی او چو آب آشفتهوار
گر نیاید سرو ما شاید که پایش در گل است
من چو سروم ایستاده پیش او بر یک قدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.