اگر جفاست تلافی به مذهب تو وفا را
هزار بار فزون کم بود جفای تو ما را
مبر به باغ و میفزا غمم ز غارت گلچین
به دام یا قسم بال و پر ببند خدا را
فراقت آتش جان بر دهد به باد هلاکم
به خاک پایت اگر باز جویم آب بقا را
دوای ما همه دردی که مرگ باشدش از پی
به عهد درد تو گر آرزوکنیم دوا را
محبت دگران را به مهر ما چه شباهت
تفاوتی بود از یکدگر سهیل و سها را
ز نخل و گلبن و شمشاد و ارغوان چه سرایم
که گرد قد توکوته حدیث سرو رسا را
تو از خلوص صفا روی برمتاب صفایی
اگر چه دوست پذیرد به جای صدق ریا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و درد ناشی از فراق میپردازد. شاعر از جفای معشوق میگوید و به این باور اشاره میکند که عشق و وفا در مقابل غم و جدایی او ناچیز است. او به می و باغ اشاره میکند و میخواهد غم خود را از دست رفتههای زندگیاش، مانند گلهای چیده شده، پنهان کند. شاعر احساس میکند که دوری از معشوقش مانند آتش به جانش میزند و به دنبال راهی برای بقا و آرامش است.
او همچنین به تفاوت عشق خود با عشق دیگران اشاره میکند و میگوید که هیچ مقایسهای بین محبت واقعی و محبت ظاهری وجود ندارد. در نهایت، او از زیبایی و خلوص معشوقش میگوید و روی برنتابیدن از صفا و صداقت او را به چالش میکشد. این شعر پر از آرزو، درد و زیباییهای عشق است.
هوش مصنوعی: اگر ظلم و ستمی که به ما میکنی جفاست، وفای تو به مذهب و ایمان ما هرچقدر هم باشد، نمیتواند جفای تو را جبران کند.
هوش مصنوعی: به باغ نرو و غمهای مرا بیشتر نکن، زیرا گلچینها به راحتی به گلها آسیب میزنند. به خاطر خدا، یا دست و پای خود را ببند تا دچار دردسر نشوم.
هوش مصنوعی: دوری از تو مانند آتشی جانسوز است و اگر به خاک پای تو بیفتم، برای یافتن آب زندگی دوباره تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: تمام درمانها و داروهای ما، هر دردی که ناشی از مرگ باشد، تنها در پی یادآوری درد توست. اگر بخواهیم دارو را آرزو کنیم، باید به خاطر درد تو باشد.
هوش مصنوعی: محبت دیگران چه ربطی به محبت ما دارد؟ تفاوتی میان ستارههای درخشان و کمنور نیست.
هوش مصنوعی: از نخل و گل و درخت شمشاد و ارغوان چه بگویم، وقتی که قد تو چنان بلند است که نمیتوانم درباره زیباییهای سرو سخن بگویم.
هوش مصنوعی: اگرچه دیگران ممکن است در ظاهر و به خاطر دوستی، نفاق و ریا را بر صداقت ترجیح دهند، تو باید از خلوص و صداقت خود جدا نشوی و به هیچ عنوان از آن روی بر نتابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما را
چه دولتی ست تعالی الله از قد تو قبا را
از آنگهی که تو سلطان به ملک دل بنشستی
نشاط و خواب به شبها حرام گشت گدا را
ز تیغ کش به حضورم که پادشاه بتانی
[...]
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
[...]
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
[...]
مده بافسر شاهی کلاه ترک و فنا را
بسر چو ابر بهاری شناس بال هما را
درست نیست دورنگی میان ظاهر و باطن
بگو شکسته نویسند، توبه نامه، ما را
بکف ترا زر و سیم جهان ز بخل نپاید
[...]
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را
به یک نگاه کنی صید خویش دلها را!
هزار عابد و زاهد همیشود میْنوش
به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!
به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.