اگر رخ تو بدین دست دلبری کندا
به مهر خود مه و خورشید مشتری کندا
از آن دو جادوی بیمار صد چو جالینوس
به یک کرشمه جانتاب بستری کندا
دو چشم کافرت ار خون عالمی بخورند
نه شه نه مفتی اسلام داوری کندا
ز روی شرم به زیر افکند سر اول پی
اگر بر سرو تو شمشاد همسری کندا
تو خود بری به دهان جام و رنه باده تلخ
کجا به آن لب نوشین برابری کندا
سرم به پای تو ساید به وقت جان سپری
گرم ستاره مسعود رهبری کندا
به بوی قرب درت زنده ام ولی غم هجر
ز جان خویشتنم هر زمان بری کندا
مگر کند فلک از رشک کام عیشم تلخ
مرا که تنگ دهان تو شکری کندا
ز صاف و درد صفایی دهن نیالاید
گرش تو ساقی و لعل تو ساغری کندا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.