ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما را
چه دولتی ست تعالی الله از قد تو قبا را
از آنگهی که تو سلطان به ملک دل بنشستی
نشاط و خواب به شبها حرام گشت گدا را
ز تیغ کش به حضورم که پادشاه بتانی
به دور باش فراقم مکش ز بهر خدا را
اگر چه در دل ما ماند یادگار جفایت
مباد آنکه رود از درونه یاد تو ما را
دریغ جان که یکی بیش نیست ورنه ز چشمت
به نرخ نیک خریدن توان متاع بلا را
خرامشی سرکو که گه از گهی به کرشمه
که زیر خاک کنی زنده کشتگان بلا را
مفرحی که طبیبان دهند دوست ندارم
که برد لذت دردت ز کام ذوق دوا را
چو جان دهم قدمی سویم آوری که عزیزان
گلی دریغ ندارند خاک اهل وفا را
نه من اسیر بتانم به اختیار و لیکن
گسست می نتواند کسی کمند قضا را
نسیم هم نرسد زو گهی که زنده بمانم
مگر که بر سر کویش گذر نماند صبا را
به چشم خسرو از آنگه که جا گرفت خیالش
ز آب چشم به هر سوگلی شکفت صبا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی معشوق میپردازد و بر تاثیر عمیق حضور و یاد او بر دل عاشق تأکید دارد. شاعر از دولت و عظمت معشوق سخن میگوید و بیان میکند که از زمانی که معشوق در دل عاشق نشسته، آرامش و خواب شبها برای او ممنوع شده است. او از درد فراق و یادگارهای گذشته صحبت میکند و بر این باور است که حتی اگر جانش یکی بیش نیست، حاضر است آن را فدای معشوق کند. شاعر همچنین از بیتابی و اشتیاقش برای دیدار معشوق میگوید و تأکید میکند که هیچ کس نمیتواند از تقدیر عشق بگریزد. در نهایت، او با اشاره به نور و زیبایی معشوق، ابراز میکند که همه زیباییها تحت تأثیر حضور او در زندگیاش شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: از دور نمیتواند دور باشد که ما به چهره تو نگاه کنیم. چه نعمتی است که خداوند به خاطر قامت تو، ما را خوشبخت کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو بر دل مردم سلطنت کردی، شادی و خواب شبها برای بینوایان ممنوع شد.
هوش مصنوعی: از آن چشمان زیبا دور شو و قلبم را آزرده نکن، ای پادشاهی که جذابیتت چون تیغی بر جان من است. برای خداوند، فراق و جدایی را از من دور کن.
هوش مصنوعی: اگرچه یاد تلخ رفتار تو در دل ما باقی مانده، اما امیدواریم یاد تو هیچگاه از درون ما نرود.
هوش مصنوعی: حیف است که فقط یک جان داریم، وگرنه میتوانستیم به قیمت زیبایی چشمانت، به راحتی بدبختی را بخریم.
هوش مصنوعی: به آرامی و با دلربایی قدم بزن، گاهی با ناز و کرشمه به دل کسانی که در سختیها و مشکلات جان باختهاند، روح تازهای ببخش و آنها را از زیر خاک زنده کن.
هوش مصنوعی: من آن شادیای را که پزشکان میدهند، نمیپسندم، زیرا لذت بردن از درد و انتظار درمان را دوست دارم.
هوش مصنوعی: وقتی جانم را فدای تو کنم، تو هم قدمی برای من برمیداری، چرا که عزیزان هرگز از دادن گل دریغ نمیکنند و خاک وفاداران را میگویند تقدس و ارزش دارد.
هوش مصنوعی: من خود را به ارادت بتان نمیفروشم، اما هیچکس نمیتواند از سرنوشت خود رها شود.
هوش مصنوعی: نسیم هم به من نمیرسد، و گاهی که زنده میمانم، به جز اینکه بر سر کوی تو بگذرم، دیگر فرصتی برای وزیدن صبا نیست.
هوش مصنوعی: از زمانی که خیال معشوق در دل خسرو جا پیدا کرد، اشکهای او مانند نغمهای برای وزش نسیم به تمام گلها جان بخشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما را
سلام مردم چشمم که گوید آن کف پا را
تو می روی و ز هر سو کرشمه می چکد از تو
که داد این روش و شکل سرو سبز قبا را
مراست یاد جمالت به دل چنانکه به دیده
[...]
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
[...]
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
[...]
مده بافسر شاهی کلاه ترک و فنا را
بسر چو ابر بهاری شناس بال هما را
درست نیست دورنگی میان ظاهر و باطن
بگو شکسته نویسند، توبه نامه، ما را
بکف ترا زر و سیم جهان ز بخل نپاید
[...]
اگر جفاست تلافی به مذهب تو وفا را
هزار بار فزون کم بود جفای تو ما را
مبر به باغ و میفزا غمم ز غارت گلچین
به دام یا قسم بال و پر ببند خدا را
فراقت آتش جان بر دهد به باد هلاکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.