گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

مکن از برم جدایی به طریق بی وفایی

که نیرزد آشنایی به کشاکش جدایی

به شکنجه و گزندت نکشم سر از کمندت

که گرم کشی به بندت به از آن که پر گشایی

چو اجل ز در درآید همه شادیم فزاید

به امید آنکه شاید دهد از غمم رهایی

تو و التزام دوری من و بند ناصبوری

تو و لعل عیسوی دم من و درد بی دوایی

سر ما ز خاک این در همه عمر کرده افسر

که گدایی تو خوشتر ز شکوه پادشایی

دمی ای ندیم بی غم بزن از نصیحتم دم

من و فسق عذر توام تو و عجب پارسایی

برو این غرور از سر بگذر و زود بگذر

که خود اعتذار بهتر ز عبادت ریایی

تو یکی به حال ما رس که نمانده جز توام کس

همه را به داوری بس تو خصوص بر صفایی