به کیش من که حرام است غیر فکر تو کاری
نظر حلال نباشد به ماسوای تو باری
دل اختلاط ترا برگزیده از همه عالم
که دیده در همه عالم ندیده چون تو نگاری
به طرف عارضت آن زلفکان تافته مانا
به گرد لاله ز سنبل کشیده اند حصاری
خطت دمید ز رخ یا قضا به خامه ی قدرت
ز مشک بر ورق گل نگاشت خط غباری
مرا به ملک دل این سان که عشق تاخت دو اسبه
غریب نیست که گیرد حصارها به سواری
شدی و بر سر راهت فشاندم اشک از آن رو
که گرد ره ننشاند به دامن تو غباری
به یاد وادی عشقت کشم چو غنچه به مژگان
مرا به پای دل آنجا خلیده هر سر خاری
علاج هجر تو دانم تحمل است و ندارم
توان و طاقت و تابی سکون و صبر و قراری
خدای را به صفایی نظر دریغ مفرما
عزیز را چه زیان زاید از رعایت خواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و معشوق خود اشاره میکند و احساسات عمیقش را درباره او بیان میکند. او میگوید که هیچ چیزی در دنیا برایش از فکر معشوقش مهمتر نیست و دلش تنها به عشق او میتپد. زیبایی معشوق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و از زیبا زندگیاش سخن میگوید. شاعر به توصیف چهره و زلف معشوق پرداخته و بر این نکته تأکید میکند که عشقش عمیق و بیپایان است. همچنین او از رنج فراق و بیتابیاش در غیاب معشوق میگوید و از خداوند درخواست میکند که به او نگاهی رحمتآمیز بیفکند. بهطور کلی، این اشعار نشاندهنده عشق عمیق، انتظار و بیقراری شاعر است.
هوش مصنوعی: در دل من فقط تو وجود داری و هر چیزی غیر از فکر تو برای من بیمعنی و حرام است. تنها تو برای من ارزش و مفهوم داری.
هوش مصنوعی: دل من تو را برترین و خاصترین موجود از میان تمام افراد این دنیا انتخاب کرده است، چرا که در همه جا همچون تو زیبایی ندیدهام.
هوش مصنوعی: زلفهای تابدار تو به زیبایی و دلربایی مانند حلقهای از گلهای لاله دور چهرهات را احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: چهرهات با زیبایی خاصی درخشان است و قلم توانمند قضا و قدر، از عطر خوش مشک بر روی ورق گل، خطی زیبا و دلنشین نقش زده است.
هوش مصنوعی: عشق به قدری قوی و نیرومند است که مثل یک اسب سوار، به سرعت و قدرت از موانع عبور میکند و دل مرا در اختیار گرفته است. این احساس شگفتانگیز و عمیق برای من غریب و ناشناخته نیست؛ بلکه مانند یک سواری است که به راحتی بر حصارها غلبه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی تو به زندگیام آمدی، اشکهایم را به نشانهی محبت بر سر راهت ریختم تا گرد و غبار فراق نتواند بر دامن تو بنشیند.
هوش مصنوعی: به یاد دشت عشق تو، مانند غنچهای به چشمهایم مینگرم، و قلبم در آنجا به پای دل به خواب رفته است و هر سرپاشنهای خاری برای من به حساب میآید.
هوش مصنوعی: من میدانم که برای درمان جدایی تو باید تحمل کنم، اما من هیچگونه توان و نیرویی برای صبر و آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: ای خدا، لطف خود را از ما دریغ مدار که عزیزان را در حفظ کرامت شان، چه آسیب و زیانی ممکن است برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه دلبری چه عیاری چه صورتی چه نگاری
به گاه خلوت جفتی به گاه عشرت یاری
به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی
به وعده روبه بازی به عشق شیر شکاری
چو بوی خواهم رنگی چو صلح جویم جنگی
[...]
به چهره صورت چینی، به زلف مشک تتاری
زغصه مشک بسوزد چو چین به زلف درآری
دلم به خشم سپردی، مکن که نیک نباشد
دلی که هندوی توست ار به دست ترک سپاری
مده چو خاک به بادم اگرچه هست تن من
[...]
اگر مرا تو ندانی بپرس از شب تاری
شبست محرم عاشق گواه ناله و زاری
چه جای شب که هزاران نشانه دارد عاشق
کمینه اشک و رخ زرد و لاغری و نزاری
چو ابر ساعت گریه چو کوه وقت تحمل
[...]
اگر محاسبه روز حشر در نظر آری
در این دو روزه حیات اینقدر به خود نسپاری
کنند سنگدلان ادعای دین داری
به کفر روی نهادند با ستمکاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.