ندانمش که به گردون چگونه بگذارم
دلی که برد نهانی ز کف پری دارم
مرا که از دو جهان نیست غیر جان و تنی
بدین بضاعت اندک ترا طلبکارم
من گدا که به کف جز غمیم وافر نیست
هوای صحبت شاهی عجب به سر دارم
ز غم گذشته متاعی جز اشتیاقم چیست
که بی بها من مسکین ترا خریدارم
به یمن عشق به دوشم ز تست منت ها
که از غم دو جهان ساختی سبکبارم
ز آشیان و قفس فارغم بحمدالله
به قید حلقه ی این دام تا گرفتارم
مجال گفتن رازت که بازگویم کو
ببست نطق تو محکم زبان گفتارم
شکنجه ذقن و زلف و چشم و چهر تو برد
خیال عاقل و مجنون و مست و هشیارم
مرا به خواب هم امکان دیدن تو نماند
که راه خواب ببستی ز چشم بیدارم
تو خود به کار صفایی عنایتی فرمای
که رفت کار من ازدست و دست از کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم
زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم
خصایل تو سزاوار مدحتند همه
بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم
چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال
[...]
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم
به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم
چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم
چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم
لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم
[...]
خدایگانا سالی مقیم بنشستم
به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم
همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم
همی نگردد کارم نفیر چون دارم
نه ماه دولتم از چرخ میدهد نورم
[...]
از آن قبل که سر عالم بقا دارم
بدین سرای فنا سر فرو نمیآرم
نشاط من همه زی آشیان نه فلک است
اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم
نه آن کسم که درین دامگاه دیو و ستور
[...]
نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.