به مینو منظری دوشم سری بود
که جنات از جمالش مظهری بود
دل از دستش نیارستم ستادن
که زین مشکل مرا مشکل تری بود
مسلمان زاده ی این مایه بی باک
غریب اسلام دعوی کافری بود
ز درد امروز اگر نالم عجب نیست
که دل را هر نگاهش خنجری بود
به خونریز من از هر نیش مژگان
بهر عضوم سرا پا نشتری بود
به رخ زان حلقه ها زلفش زره سار
چو بر گنجی نگهبان اژدری بود
به تسخیر دل و جان بی عزایم
ز چشم فتنه جو جادوگری بود
رخش رخشان چو روز از زلف شب تاب
به عقرب به ز خورشید اختری بود
مرا شوری چنان نز خوی خود خاست
که آن وجد و سماع از دیگری بود
سخن کوته صفایی کی ترا کام
شود شیرین که گویی شکری بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
به پیکر دز چو سنگین مجمری بود
نگه کن تا چه نیکو پیکری بود
مرادر پرده از شه گوهری بود
درخت قیصری را نوبری بود
به ملک مصر زیبا دختری بود
که نسل عادیان را سروری بود
برافشاندند هر جا گوهری بود
به میدان گوی شد هر جا سری بود
چنانش زاهل عالم برتری بود
که با شاه جهانش همسری بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.