بحمدالله که کوکب یاوری کرد
مهم زین صید غم یادآوری کرد
پس از دوری که در حرمان به سر شد
به سر وقت منش دل رهبری کرد
مهی کز وی تطاول رفت و تقصیر
رضا جویی ارادت گستری کرد
بتی کو را تغافل بود و تردید
وفا داری محبت پروری کرد
شرابی خوردم از لعلش که یک جام
مرا از جامه ی تقوی عری کرد
به عارض هرکه دیدش افعی زلف
یقین بر صدق سحر سامری کرد
به بالا سرو وگل را سرنگون ساخت
به سیما مهر و مه را مشتری کرد
نه از قد این قیامت ها ملک داشت
نه از رخ این کرامت ها پری کرد
بهشتی در نظر کردم هم آنجا
کم از دیدار حور العین بری کرد
دلیلی بر بلندی های او بود
صنوبر گر به سروت همسری کرد
تو با این وصف و اخلاق خدایی
توانی دعوی پیغمبری کرد
صفایی را دهی فرمان به هجران
به هجران کی توان فرمانبری کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جدایی بر رخانش زرگری کرد
ولیکن چشم او را جوهری کرد
بمکر آن گاو کز زر سامری کرد
سجود آن گاو را خلق از خری کرد
به زیور خود که وصف آن پری کرد
که زیور را جمالش زیوری کرد
چو حسن روی او جلوه گری کرد
ز فکر دین و دل ما را بری کرد
دل و جان را بغارت داد عاشق
چو با سودای عشقش همسری کرد
بدین ماست مؤمن آنکه عمری
[...]
چو رو در قبلهٔ دین پروری کرد
به دوران دعوی پیغمبری کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.