ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
با خرابات آشناییم از خرد بیگانهایم
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمعوار
هر کجا در مجلسی شمعیست ما پروانهایم
اهل دانش را در این گفتار با ما کار نیست
عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانهایم
گرچه قومی را صلاح و نیکنامی ظاهر است
ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم
اندر این راه ار بدانی هر دو بر یک جادهایم
واندر این کوی ار ببینی هر دو از یک خانهایم
خلق میگویند جاه و فضل در فرزانگیست
گو مباش اینها که ما رندان نافرزانهایم
عیب توست ار چشم گوهربین نداری ورنه ما
هر یک اندر بحر معنی گوهر یکدانهایم
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندر این کاشانهایم
سعدیا گر بادهٔ صافیت باید باز گو:
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای عاشقان میپردازد که در میخانه و خرابات حقایق زندگی را میجویند. شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و نشان میدهد که علیرغم دیوانگی و آشنایی با میخانه، از دانش و عقلانیت دور نیستند. به نوعی، او بر این باور است که رندی و قلاشی ممکن است نیکنامی دنیوی را تحت تأثیر قرار دهد، اما آنچه که در درون وجود دارد، ارزشمندتر است. او میگوید که هر دو گروه—دیوانگان و عاقلان—در پی یک واقعیت مشترک هستند و در واقع، همگی در جستجوی معانی عمیقتر هستند. در نهایت، شاعر با دعوت به نوشیدن باده، به زندگی و لحظههای گذرا اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، برای ما نوشیدنی بیاور؛ زیرا ما دردهایمان را در میخانه تحمل میکنیم و با مکانهای خراب آشنا هستیم. ما از خرد و اندیشه دور هستیم.
هوش مصنوعی: ما در آتش شوق خود میسوزیم و جانمان را همچون شمعی در میهمانیها تقدیم میکنیم. هر جا که شمعی وجود داشته باشد، ما به عنوان پروانه در اطراف آن خواهیم گشت.
هوش مصنوعی: ما در اینجا نیازی به صحبت با اهل دانش نداریم، چرا که عاقلان توجهی نمیکنند به اینکه ما دیوانهایم و این به آنها ضرری نمیزند.
هوش مصنوعی: هرچند که بعضی از مردم به نظر میرسد دارای خوبیها و شهرتی نیکو هستند، ما به خاطر شیوهی باهوشانه و دلقکوارمان در این دنیا به افسانه و داستان تبدیل شدهایم.
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر خوب دقت کنی، متوجه میشوی که هر دو در یک جاده میرویم و اگر در این محل نگاه کنی، متوجه خواهی شد که هر دو از یک خانه هستیم.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که مقام و ارزش در دانایی و فضیلت است، اما تو نگران نباش؛ ما رندان (آزادگان) به این مقامات اهمیت نمیدهیم و به طور غیرمتعارف زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر نگاه تیزبین و عمیق به ما داشته باشی، میتوانی ببینی که هر یک از ما در عمق وجود خود ارزش و زیبایی خاصی داریم. اگر این را نمیفهمی، به نقص دید شما برمیگردد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ما از یک حیات غیرواقعی و ناچیز به زندگی امروزیم آمدهایم و این زندگی (شب) به اندازهی کمی از خوشی و لذت برخوردار است. در واقع، با اشاره به گذر زمان و حالتی که داریم، به موقتی بودن لذتها و زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بادهٔ خالصت را به من بدهی، پس ای ساقی، میزن به ما، چرا که ما دردی داریم که فقط در میخانه میتوانیم تسکین دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نی غلط گفتم که اینجاعاشق و معشوق اوست
گرچه ما از عشق او اندر جهان افسانهایم
ما کهایم؟ ازما چه آید؟ تا نپنداری که ما
روی او را آینه،یا زلف او را شانهایم
ما مرید پیر دیر و ساکن میخانهایم
همدم دُردیکشان و ساغر و پیمانهایم
تا می صاف است و وصل یار و کنج میکده
بینیاز از خانقاه و کعبه و بتخانهایم
تا از روی شمع رخسار تجلی تاب دوست
[...]
یک گلیم، اما به رتبت چون خُم و پیمانهایم
مختلف در رنگ و بوییم ارچه از یک دانهایم
سر معبودیم و با شرک خفی همپردهایم
روح مسجودیم و با نَفْسِ دنی هم خانهایم
طبع معشوقی و لاف عاشقی از ما خطاست
[...]
در دل است آن کس که از نادیدنش دیوانهایم
آن که ما را دربهدر دارد به او همخانهایم
بیتکلف یار خود را تنگ در بر میکشد
ما در آیین محبت امت پروانهایم
نیمه هشیاریم و یک نیم دگر مستانهایم
لطفی ای ساقی که ما محتاج یک پیمانهایم
بیم رسوایی مده ای شیخ ما را بعد از این
سالها شد ما به رندی در جهان افسانهایم
عقل اگر با ما بود از عهد دیرین آشنا
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.