آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است
آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست
نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گرچه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکشد و درد فراقش سبب است
سخن خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره میدری و پرده سعدی قصب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و احساسات عاشقانه پرداخته است. شاعر با تصاویری از زلف و گل، بر این باور است که عشق و زیبایی نه تنها ظاهری است، بلکه عمق و حقیقتی دارد که باید آن را درک کرد. او از عشق در فصل بهار و جنبش سروها میگوید و بیان میکند که هیچ انسانی نمیتواند از عشق بگذرد. شاعر همچنین به غم فراق و درد جدایی اشاره میکند و تأکید میکند که نمیتوان درد عاشقی را به بیگانهای گفت، زیرا این نوع گفتوگو بیادبی است. در نهایت، او بر این نکته تأکید دارد که نمیتوان حال عشق را مخفی کرد، زیرا آن احساسات عمیق و واقعی هستند.
بناگوش:نرمه و پسِ گوش / بالا: قد و قامت/ صنوبر ۳۴/۳ / درخت رطب: درخت خرما و نخل / تشبیه ملفوف: زلف و بناگوش به شب و روز / تشبیه: بالای صنوبر به درخت رطب مانند شده است. / معنی: آن گیسوان بر چهره ریخته، شب و روز است به همآمیخته. قامتش درخت صنوبر؛ نه، بلکه درخت خرمایی است؛ یعنی افزودن بر بلندی، شیرین است. - منبع : شرح غزلهای سعدی
گمان و خیال: قوه ادراک/ در سنت ادبی شاعران دهان معشوق را به هیچ مانند کردهاند و دهان هرچه کوچکتر باشد، زیباتر است. / غلوّ: کوچکی دهان تا جاییکه وهم آن را در نیابد. / معنی: دهان تو ازلحاظ کوچکی چیزی است که نیروی واهمه سخندان نیز آن را درنمییابد؛ مگر اینکه سخن بگویی و او بفهمد که لب و دهانی وجود دارد. - منبع : شرح غزلهای سعدی
گرفتن: اثر کردن و سوزاندن. / تشبیه: روی از جهت سرخی و درخشندگی به آتش( اضافه تشبیهی)/ تضاد: سوختگی، خامی. / معنی: بدینسان که چهرهات مثل آتش مردم را به کام میکشد، اگر آدمیان در آتش عشقت بسوزند عجیب نیست؛ بلکه عجیب آن است که اینان دل به تو نسپارند و در عشقت نسوزند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
حطب:هیزم. / تشبیه مرکب: مصراع اوّل مشبّه، مصراع دوم مشبّهبه. / معنی: آن که در شور و غوغای بهاری عشقورزی پیش نگیرد، از آدمیت بویی نبرده است. آری، هر گیاهی که نفس روحبخش بهاری در نوروز آن را به نشو و نما واندارد هیزم است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
باد صبا:⬅️ ۳/ ۳۴ /چمن: سبز و گیاه/ طرب: شادی و نشاط. / مجاز: چمن (باغ)/ کنایه: مرغان چمن (بلبلان). / معنی :آیا تصور میکنی جنب و جوش سرو در اثر وزیدن باد صبا است؟ نه، بلکه سرو در اثر نغمههای عاشقانه بلبلان به نشاط درآمده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کوتاه نظر: بیبصیرت و کوردل/ مرغ شب: جغد و خفاش. / تشبیه: معشوق به آفتاب و کوتاه نظر به مرغ شب مانند شدهاست. / معنی: دیگران بدینسان که من به تو گرایش دارم به تو تمایلی نشان نمیدهند؛ زیرا تو همانند آفتاب میدرخشی و کوتهبینانه مثل خفّاش اند و از آفتاب گریزان . - منبع: شرح غزلهای سعدی
طلب :در لغت به معنی خواستن و جستجو کردن است و در اصطلاح صوفیه،از مراحل نخستین سیر الیالله است. سالک ابتدا باید حسن طلب را در وجود خود بیدار کند و آنگاه آداب آن را فراگیرد.در کلمات بابا طاهر آمدهاست:" هر کس خوب طلب نکند و در طلب جدی نباشد، به مطلوب نمیرسد؛ زیرا پیدا کردن مطلوب نتیجه حسن طلب است." (عینالقضاه،... شرح احوال و آثار دوبیتیهای باباطاهر عریان...، ۵۳۳ به نقل از شرح غزلهای حافظ، دکتر حسینعلی هروی ۹۶۴. / معنی: آرزو میکنم که عمرم را در طلبت به پایان برسانم ، گرچه میدانم که پای من آن توانایی را ندارد که این راه را طی کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
قضا: حکم الهی، سرنوشت/ اجل: مرگ / معنی: هر رویداد و اجلی علّتی دارد، مرگ من هم در غم دوست بهسبب جدائی و فراق از اوست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
یارستن: توانستن. / تشبیه مرکّب: مصراع اول مشبّه و مصراع دوم مشبّهبه/ ایهام تضاد: بین "خویش" در معنای غیر منظورش (خویشاوند) با "بیگانه" / تضاد: دوست،دشمن. /معنی: حرف دلم را نمیتوانم با بیگانگان در میان نهم. آری، از دوست پیش دشمن شکوه کردن از ادب بهدور است. منبع: شرح غزلهای سعدی
لیکن: حرف ربط است در معنی استدراک، اما، ولی / پرده: لباس و جامه / قصب: جامه کتانی. / جناس زاید: حال، محال/ ایهام تناسب: بین "غصب" در معنی" تیر و نیزه "که در اینجا مراد نیست، با "زره". / معنی: ممکن نیست که احوال عشق سعدی نسبت به تو پوشیده بماند؛ زیرا حتّی میتوانی زره آهنین را پاره کنی چه رسد به لباس کتانی سعدی. منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است
مرکز دانش و سرمایه و فضل و ادب است
به عجم زاده ولی فخر نژاد عرب است
دیدن طلعت میمونْش طرب را سبب است
سخت عالی نسب و خوشخط و نیکو لقب است
[...]
روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است
ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است
برگریزان به همه حال فرو باید ریخت
به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است
مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت
[...]
به دو گیسو مه روی تو نه چندان عجب است
عرصه جلوه خورشید میان دو شب است
جان شیرین به کدامین بسپارم چه کنم
دو دلم در دل من تا هوس آن دو لب است
نه وفا از تو به دل میگذرانم نه وصال
[...]
عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است
زردی چهره خورشید ز درد طلب است
یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش
که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است
مگشا لب به شکرخند که در عالم درد
[...]
تیرهبختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است
سرمهٔ لاف جهانگلکردن دود شب است
احتیاج ما سماجت پیشهٔ اظهار نیست
آنچه ماگمکردهایم از عرض مطلب، مطلب است
تا چکیدن اشک را باید به مژگان ساختن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.