در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
تو نیز مرا مکن فراموش
شد خواب ز چشم من رمیده
تا هست غم توام در آغوش
ما را چه کشی به چشم آهوی
مار ا چه دهی تو خواب خرگوش
آویخته شد دلم نگون سار
همچون سر زلفت از بر دوش
تا آب رخم فراق تو ریخت
آمد دل من ز درد در جوش
تا کی ز تو خواهم استعانت
یک روز حدیث بنده بنیوش
گر زهر هلاهل از تو یابم
با یاد تو زهر باشدم نوش
امشب بجهم ز جور عشقت
گر زان که نجستم از غمت دوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد ناشی از عشق سخن میگوید. او در عشق معشوق خاموشش غم و اضطراب بیشتری را تجربه کرده و میخواهد که او را فراموش نکند. شاعر به عشق و احساساتش نسبت به معشوق اشاره کرده و میگوید علیرغم تمام غمها، هنوز هم به یاد اوست. او از سختیهای عشق و فراق میگوید و حتی اگر زهر هم از او بگیرد، باز هم یاد او را با عشق مینوشد. در نهایت، او از معشوق میخواهد که زحماتش را درک کند و از جور عشقش رها شود.
هوش مصنوعی: در عشق تو، ای زیبای خاموش، غمها بر من افزوده شد و هوش و حواسم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو جانم را فدای تو کردم، اما تو محبت مرا به چیزهای بیارزش نفروش.
هوش مصنوعی: هرگز نگذار غم و اندوه تو از ذهنم برود، تو هم مرا فراموش نکن.
هوش مصنوعی: چشمم از خواب دور شده و آرامش ندارد، زیرا غم تو همیشه در دلم جا دارد.
هوش مصنوعی: ما را چه شده است که مانند آهوی مار به تو نگاه میکنیم و خواب خرگوش را در دست تو داریم.
هوش مصنوعی: دل من همچون موی زلف تو، به شدت و بیتابی به تو وابسته شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که اشکهایم به خاطر دوریات جاری شد، دل من از درد به شدت در تب و تاب افتاد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی از تو Help میطلبم. روزی میرسد که داستان من را گوش خواهی داد.
هوش مصنوعی: اگر از تو زهر کشندهای هم بگیرم، اما به یاد تو آن زهر برایم شیرین و دلپذیر میشود.
هوش مصنوعی: امشب با دلی آشفته به یاد معشوقم هستم، چون شب گذشته نتوانستم خود را از غم تو دور کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
ای جعد تو حلقه گشته بر دوش
ای کرده دلم ز عشق مفتون
وی کرده تنم ز هجر مدهوش
چون رزم کنی و بزم سازی
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.