گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ای به گلستان هزار نرگس شهلا

در گل گلزار عارضت به تماشا

لاله و گل از تجلی تو به خوبی

قمری و بلبل ز شوق تو به علالا

در رخ روز از رخ تو بارقه مهر

در دل شب از غم تو مایه سودا

عاشق بیدل ز شوق روی تو مجنون

کرده بهانه ولی محبت لیلا

عارض یوسف نموده لمعه رویت

زو شده مشعوف و زار عشق زلیخا

گاه در آئین عاشقی شده ظاهر

هم شده بر حسن خویش واله و شیدا

گاه به معشوق شیوگیست تسحب

هم بخود از ناز کرده غارت و یغما

عاشق و معشوق و عشق جمله خودی پس

هر نفس از یک لباس گشته هویدا

در دو جهان عاشق تو گشت چو فانی

ساز فنا هم به عشق خویشتن او را

 
 
 
منوچهری

عاقبت کار نیک باید فردا

عاقبت کار، نیک باشد حقا

روی نهاده‌ست کار شاه به بالا

دیدهٔ ما روشنست و کار هویدا

امیر معزی

باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا

راغ شد از باد پر ز عنبر سارا

شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر

شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا

کوه ز لاله‌گرفت سرخی بُسََّد

[...]

سعدی

اول دفتر به نام ایزد دانا

صانع پروردگار حی توانا

اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم

صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده‌نوازی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
قاسم انوار

بس بمساجد شدیم بهر تولا

مسجد اقصی کجاست؟ مسجداقصا؟

مسجد اقصای ماست بلده طیب

مسجد اقصی کجاهاست؟ «دنی فتدنا»

مسجد اقصی ظهور قدس تجلی

[...]

آشفتهٔ شیرازی

ای تو ز آغاز و انتها همه دانا

قدرت تو کرده خاک مرده توانا

بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت

لال به وصفت زبان فکرت دانا

قطرهٔ باران کجا و چشمهٔ خورشید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه