هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکَنم
چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست
شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست
صنع را آیینهای باید که بر وی زنگ نیست
با زمانی دیگر انداز ای که پندم میدهی
کاین زمانم گوش بر چنگ است و دل در چنگ نیست
گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار
بعد از آن نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
سستپیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای؟
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست
گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش
دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست
ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت
خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه میترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به آزادی و عدم وابستگی به زور و قدرتهای حاکم اشاره میکند. او بر این اعتقاد است که نباید بگذاریم مشکلات و دشمنیها ما را دلسرد کنند و اگر عشق و وصل وجود نداشته باشد، زندگی ارزش کمتری دارد. شاعر همچنین تأکید میکند که در زمانهای که گوشش به موسیقی و دلش در پی عشق است، باید به خاطر اعتقاداتش پایدار بماند و از کسانی که با او هستند دوری کند. در نهایت، او با تاکید بر نامش به عنوان نمادی از رندی و سرسختی، میگوید که نباید از مشکلات بترسیم، چرا که بعد از اضطراب و تاریکی، همیشه روشنی وجود دارد.
زور آوران : جمعِ زور آور، زور مندان ، پهلوانان / فرهنگ: عقل و خرد، تدبیر / معنی: تو به هر صورت که می خواهی با ما رفتار کن، اما ما را با تو سرِ جنگ نیست، زیرا از خردمندی به دور است که آدمی با زور مندان در افتد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کنایه: دل بستن به چیزی یا کسی ( علاقه و دلبستگی و عشق به چیزی یا کسی پیدا کردن ). / معنی: اگر دلم وصال تو را نخواهد، دیگر به چه کسی می توانم دل ببندم و به کجا روم، گر چه دنیا بسیار وسیع و گسترده است، اما نظیر تو در هیچ جا یافت نمی شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شاهد: معشوق زیبا / صنع: خلقت و آفرینش / زنگ: زنگار 97/7. / تشبیه مرکّب: مصراع اول مشبّه، مصراع دوم مشبّه به. / معنی: هر دیده ای قادر نیست محبوب زیبا روی ما را آنچنانکه هست مشاهده نماید. آری، برای منعکس شدن مخلوق زیبای خداوند در آینه ضرورت دارد که آن آیینه از زنگار زدوده شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
چنگ (اول) سازی زهی که سری خمیده داشت و با انگشتان نواخته میشد. / کنایه: دل در چنگ نبودن (بی تاب و طاقت بودن) / جناس تام: چنگ (ساز)، چنگ (پنجه) / آرایهٔ تکرار: زمان / معنی: ای ناصح، نصیحت مرا به زمانی دیگر موکول کن، زیرا اکنون به نوای چنگ گوش سپرده و دل از کف داده ام. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کام بر آمدن: مراد حاصل شدن، به آرزو رسیدن / دیرزود: قید مرکّب در زمان نزدیک یا دور، سرانجام و عاقبت (لغت نامه )، و "واو" در این ترکیب "واو" عاطفه است به معنی "یا". / پارادوکس: دیر زود / معنی: اگر دیر یا زود در اثر رسیدن به یار کامروا شوی و از آن پس نامت به رسوایی علم گردد، این را ننگ و عار مدان. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رای: فکر و تدبیر / تضاد: دشمن، دوست / معنی: ای یار سست عهد، اگر با دوستان سر جنگ نداری، چرا بر خلاف عقل با دشمنان از درِ آشتی در آمدی؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
آهنگ: قصد و عزم / نوعی ردّ الصدر علی العجز: آهنگ. / معنی: اگر تو عزم دیدار ما نداری، بگذار چنین باشد مانعی نیست اما ما جز دیدار تو هیچ قصد دیگری نداریم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
صحبت: مصاحبت و همنشینی / بخشاییدن: عفو کردن، از گناه و تقصیر کسی در گذشتن، رحم آوردن. / نوعی ردّ الصّدر علی العجز: سنگ / معنی: اگر با زدن سنگ مرا از مصاحبت خویش برانی، تحمل می کنم، زیرا سرانجام دلت بر ما خواهد سوخت، چرا که آن دل از سنگ نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رندی: لا ابالی گری و بی قیدی، رسوایی -> 11/2 (رند، در غزل های سعدی عاشق مستی است که با پارسایی وداع گفته ...کسی که به هیچ قیدی وابسته نیست بجز خدا و از شیخی و مرادی بیزار است...) / افسانه شدن: به داستان در آمدن، دهن به دهن گشتن و سر ِ زبان افتادن . / ارسال المثل: اشاره است به این ضرب المثل "بالای سیاهی رنگی نیست " (امثال و حکم دهخدا، ۳۶۸) / معنی: ای سعدی، نامت به عنوان رند در دنیا شهرت یافت. از چه واهمه داری می دانی که "بالاتر از سیاهی رنگی نیست ." - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باتو ای عاصی مرا صلح است هرگز جنگ نیست
زانکه غیر از غم تو را اندر دل تنگ نیست
روی زرد خود به ما کن زانکه بر درگاه ما
هیچ روئی بهِ ز روی زعفرانی رنگ نیست
در دل شب ها رسن در گردن افکن توبه کن
[...]
نیست مسموع آنکه گفتی با تو ما را جنگ نیست
در پرت دل هست اگر در آستینت سنگ نیست
صبر باید کردنم بر اشک سرخ و روی زرد
چون ز باغ وصل گلرویان جز اینم رنگ نیست
با غم رویت خوشم در محنت آباد جهان
[...]
در بر سیمین دلت گر سخت تر از سنگ نیست
هرگزت رحمی چرا بر عاشق دلتنگ نیست
از خروش دلخراش ما طلب کن سر عشق
زانکه این سر در صدای عود و صوت چنگ نیست
ماند ز اشک ما چو خر در گل رقیب سنگدل
[...]
غافلان را احتیاج باده گلرنگ نیست
خواب چون افتاد سنگین حاجت پاسنگ نیست
برنمی آید دل روشن به روی سخت خلق
جوشن داودیی آیینه را چون زنگ نیست
از شکست ایمن شود هر کس که خود را بشکند
[...]
حایل عزم نفسگرد ره و فرسنگ نیست
مقصد دل نیست پیدا ورنه قاصد لنگ نیست
نغمهها بیخواست میجوشد ز ساز ما و من
حیرت آهنگیم درآهنگ ما آهنگ نیست
در محیط از خودنماییها نمیگنجد حباب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.