گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

شماره ۱: هنگام بهار آمد و من بی رخ یار

شماره ۲: گل آمد و توبه خلایق بشکست

شماره ۳: شد زنده زمین مرده از لطف بهار

شماره ۴: ای دلشدگان رخت به بستان آرید

شماره ۵: گل را چه محل کاو رخ زیبا دارد

شماره ۶: گل گفت که من ظریف و شهر آرایم

شماره ۷: می گرچه به هر جای لطیف است، مخور

شماره ۸: رهوار طرب تاخته گیر، آخر چه

شماره ۹: تا چند زنی تو از خیال مستی

شماره ۱۰: ای خورده شراب از قدح مشتاقی

شماره ۱۱: رو باده و بنگ را بکن در باقی

شماره ۱۲: بی می همه نوبهار عالم دی تست

شماره ۱۳: آبی که خللهای دماغ انگیزد

شماره ۱۴: حالی خواهی چنانک حال مردان

شماره ۱۵: هر کاو زخری سبزک آید خورشش

شماره ۱۶: این خوش پسران خوی پلنگ آوردند

شماره ۱۷: آن را بود از سماع کامی حاصل

شماره ۱۸: تا ظن نبری که راه حق بی ادبی است

شماره ۱۹: خواهی که بری تو گوی میدان سماع

شماره ۲۰: رقص آن نبود که هر زمان برخیزی

شماره ۲۱: در عشق زدیده اشک باید سفتن

شماره ۲۲: در راه طلب دیده خود را خون کن

شماره ۲۳: هر صاحب دل که او بر آلت باشد

شماره ۲۴: هان تا تو مدام دل به مستی ندهی

شماره ۲۵: جانا چو نئی نیک، بدآموز مباش

شماره ۲۶: این سکه زر بین که به پول افتاده است

شماره ۲۷: در عالم عشق عقیل کل مدهوش است

شماره ۲۸: امشب طرب تمام در دلها نیست

شماره ۲۹: امشب زطرب هیچ اثر پیدا نیست

شماره ۳۰: ما را زطرب نصیب از آن امشب نیست

شماره ۳۱: در مذهب ما سماع و مهمانی نیست

شماره ۳۲: درویش به رقص دست از آن افشاند

شماره ۳۳: عشقت به بهانه ای به سر شاید برد

شماره ۳۴: در رقص بتم چو آستین تر می کرد

شماره ۳۵: عقال به جز پیروی دل نکنند

شماره ۳۶: در راه میان رهروان فرق بود

شماره ۳۷: در راه حقیقتی مجازی شاید

شماره ۳۸: بدبخت کسی بود که خدمت نکند

شماره ۳۹: دل وقت سماع بوی دلدار برد

شماره ۴۰: هرگه که مرا سوی تو آهنگ بود

شماره ۴۱: جنبیدن درویش مجازی نبود

شماره ۴۲: در مجمع عشق او صلایی باید

شماره ۴۳: ای دل به طبیعت نفسی یکتا شو

شماره ۴۴: بوی دم جان از دم نی می شنوم

شماره ۴۵: ای دل تو ز نی ناله و افغان بشنو

شماره ۴۶: بی روی تو دل کیست چه کار آید ازو

شماره ۴۷: بوی دم عشق از نفس نی بشنو

شماره ۴۸: بشنو که نی اسرار نهان می گوید

شماره ۴۹: نی نکته عشق را زجان می گوید

شماره ۵۰: سالک چو مدام از خودی خود خیزد

شماره ۵۱: با نی گفتم تو را که فریاد زکیست

شماره ۵۲: نی گفت سر ناله من آن داند

شماره ۵۳: نی بر سر آب و جویها می روید

شماره ۵۴: هر ناله که نی زپرده بیرون آرد

شماره ۵۵: ای قول تو چون زنگله در عالم فاش

شماره ۵۶: ما بر لگن عشق سواریم چو شمع

شماره ۵۷: شمعم که چو خاطرم مشوش گردد

شماره ۵۸: شمعی که مبارز است و تمکین دارد

شماره ۵۹: شمعا هستی به سوختن ارزانی

شماره ۶۰: ای شمع هوای دلفروزی داری

شماره ۶۱: ای خواجه اگرتو نوش لبها بینی

شماره ۶۲: در هستی اگر به عمر نوحی برسی

شماره ۶۳: خواهی که برین قصه مشکل برسی

شماره ۶۴: از کار برفته چونک با کار شوی

شماره ۶۵: دوش از سر خستگی مرا خواب ربود

شماره ۶۶: جا[ئ]ت سلیمان یوم العرض قبرة

شماره ۶۷: از جهل بود زیره به کرمان بردن

شماره ۶۸: نظمی که به راستی چو وحی اش دانند

شماره ۶۹: گفتم که دلم گفت پریشان باشد

شماره ۷۰: گفتم چشمم گفت سرابی کم گیر

شماره ۷۱: گفتم که منم گفت بکن استغفار

شماره ۷۲: آهم چو شنید گفت بر من به دو جو

شماره ۷۳: بیمار تو را درد نباشد، باشد