گنجور

 
نشاط اصفهانی

من و از خون دل پیمانه‌ای چند

تو و پیمانه با بیگانه‌ای چند

به پیشت درد دل می‌گویم افسوس

که در گوشت بود افسانه‌ای چند

همان به کآشنا محروم ماند

که محرم شد به او بیگانه‌ای چند

جمال شمع ناپیدا و هرسو

از او آتش به جان پروانه‌ای چند

ندیدم جز غم از پیمان زاهد

من و میخانه و پیمانه‌ای چند

ز غوغای خردمندان به تنگم

دریغ از نالهٔ مستانه‌ای چند

ملول از صحبت فرزانگانم

خوشا ویرانه و دیوانه‌ای چند

دل ما گر رود از دست غم نیست

ز ملک شاه کم ویرانه‌ای چند

مباد آسیب شمع انجمن را

چه باک ار جان دهد پروانه‌ای چند

نشاط آخر برون نِهْ گامی از خویش

تو خود پابست این غمخانه‌ای چند

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

لب از تو وز شکر پیمانه ای چند

رخ از تو وز ختن بتخانه ای چند

چو در پیمودن آری خرمن حسن

روان کن سوی ما پیمانه ای چند

درازی هست در موی تو چندان

[...]

یغمای جندقی

نگویم دور زد پیمانه ای چند

شد از صهبا تهی میخانه ای چند

رضاقلی خان هدایت

جمال شمع ناپیدا و هر سو

از او آتش به جان پروانه‌ای چند

ز غوغای خردمندان به تنگم

دریغ از نالهٔ مستانه‌ای چند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
پروین اعتصامی

شدن همصحبت دیوانه‌ای چند

حقیقت جستن از افسانه‌ای چند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه