گنجور

 
ملا احمد نراقی

جز شیشهٔ دل که من شکستم

از عشق بگو چه طرف بستم

دی با دو سه رند لاابالی

در میکده پای خم نشستم

جامی دو ز باده در کشیدم

از دام ریا و زهد رستم

تا شیخ به جستجوی پل بود

من آمدم و ز جوی جستم

در خانه ی خویشتن نشسته

در بر رخ غیر دوست بستم

مهر از همه دلبران بریدم

عهد همه را بهم شکستم

از دشمن و دوست پا کشیدم

زین قوم نفاق پیشه رستم

بردند میان کارم اما

صد شکر که از میانه رستم