از صحبت خلق دل گسستم
اندیشه ندیم دل بسستم
در آب نمیدی آن ردا را
کش طمع طراز بود شستم
چون سایه جهان پس من آمد
چون دید که من ازو بجستم
جویندهٔ جسته گشت، از من
میجست چو من همیش جستم
وان دیو که پیش من همی رفت
بر پای بماند و من نشستم
برگردن من نشسته بودی
و اکنونش به زیر پای خستم
برگشت زمن بشست دستش
چون شسته شد از هواش دستم
لیکن نرهم همی ز قومش
هرچند زمکر او بجستم
یک چند میان جمع دیوان
تا کور بدم چو دیو ز ستم
از لشکرشان سپس نماندم
تا بود چو کاهشان سپستم
لیکن ببرید دیوم از من
چون دید که من چنو نه مستم
من دست هوا به حبل حکمت
بستم به سزا و سخت بستم
بر چرخ رسید بانگ و نامم
منگر به حدیث نرم و پستم
این امت بتپرست را بین
آویخته حلقشان به شستم
خواهند همی که همچو ایشان
من جز که خدای را پرستم
والله که همی نخورد خواهم
با شکر بتپرست پستم
در من نرسند ازانکه بیش است
از ششصدشان به فضل شستم
چون من نبود کسی که بیش است
از قامت او بسی بدستم
ای شاد شده بدانکه یک چند
چون مویه گران همی گرستم
پیوسته شدم نسب به یمگان
کز نسل قبادیان گسستم
از خاکم اگر بکند دیوت
در سنگ بر غم تو برستم
تیغ حجت به روز روشن
در حلق امام تو شکستم
مردیم چنانکه تو بخواهی،
ای دیو، بهر کجا که هستم
دل در شکمش به تیر برهان
هرچند نخواستی تو خستم
بیمار و شکستهدل شدهستند
از قوت حجت درستم
هر سال یکی کتاب دعوت
به اطراف جهان همی فرستم
تا داند خصم من که چون تو
در دین نه ضعیف و خوار و سستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر احساس جدایی و نادیده گرفته شدن است. شاعر از صحبت با مردم میگوید که دلش را شکسته و به دنبال درک و فهم جدیدی از خود و دنیای اطرافش است. او احساس میکند که در حالتی میان دیوان و عالمان قرار دارد و در جستجوی حقیقت و معنای زندگی است. شاعر از دیوهایی که او را محاصره کردهاند، میگوید و نشان میدهد که چگونه میخواهد از بند عادات و باورهای نادرست رهایی یابد. او بر ارزش شناخت حقیقت تأکید میکند و به این نکته اشاره میکند که دین و ایمانی صحیح باید در مرکز باورهای انسان قرار داشته باشد. در نهایت، شاعر با عزم راسخ به طریق خود ادامه میدهد و بر نمیگردد.
هوش مصنوعی: از سخن گفتن با مردم دل بریدم و به فکر دوست، دل خود را تسکین دادم.
هوش مصنوعی: در آب نمیکنی آن لباس زیبا را، چون طمع در آن موجب آلودگیاش میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که سایهی دنیا به سراغ من آمد، دید که من از آن دور شدم و به مسیر دیگری رفتم.
هوش مصنوعی: آن کسی که دنبال چیزی میگردد، از من میخواست که او را راهنمایی کنم، در حالی که من همیشه در جستجوی آن چیز هستم.
هوش مصنوعی: آن دلیلی که قبلاً در کنار من بود و راه میرفت، حالا در جا ایستاده و من به آرامی نشستهام.
هوش مصنوعی: تو بر گردن من نشسته بودی، اما حالا به زیر پای خستهام افتادهای.
هوش مصنوعی: پس از اینکه از من روی برگرداند، دستش را شست. وقتی که او دستش را شست، من هم از فکر و خیال او رها شدم.
هوش مصنوعی: اما من از سر قوم او نرم و آرام هستم، هرچند که از نزد او دور شدهام.
هوش مصنوعی: مدتی را در میان جمع دیوانه بگذراندم تا که مانند دیوانگان به ستم مبتلا شوم.
هوش مصنوعی: بعد از آنکه لشکر آنها را ترک کردم، دیگر چیزی از آنها باقی نماند، مانند کاهی که در باد پراکنده میشود.
هوش مصنوعی: اما وقتی او دید که من چقدر مست نیستم، از من دوری کرد.
هوش مصنوعی: من درک و شناخت خود را به اصول حکمت متصل کردهام و به شدت بر آن پایبند هستم.
هوش مصنوعی: به بلندای آسمان نگاهی نداشتم و به نام و آوازم توجه نمیکردم، بلکه به درون خود و کمحواسیام تفاوت میگذاشتم.
هوش مصنوعی: این گروه از پرستندگان بت را ببین که چگونه گردنشان را به دستم آویزان کردهام.
هوش مصنوعی: آنها میخواهند که مانند خودشان من هم جز خدا را نپرستم.
هوش مصنوعی: به خدا قسم که من از خوردن با کسی که به بتپرستی میپردازد، حتی با شیرینی هم دوری میکنم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که من با وجود اینکه از ششصد نفر دیگر که در کنار من هستند، از نظر فضل و دانش برتری دارم، به هیچ وجه به آنها نمیرسم.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی او برای من مهم نیست و کسی را نمیبینم که به او برتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای خوشحال و شاد، به یاد داشته باش که مدتی است که من هم به خاطر کسانی که به آنها دلتنگم، بسیار گریان و غمگین هستم.
هوش مصنوعی: من همیشه به یمگان نسبت دارم، گرچه از نسل قبادیان جدا شدهام.
هوش مصنوعی: اگر دیو من را از خاک بیرون کند، من سنگی خواهم شد تا بر غم تو ایستادگی کنم.
هوش مصنوعی: در روز روشن و به وضوح، دلایل و براهین را در حلق امام (رهبر) تو از بین بردم.
هوش مصنوعی: ما به صورتی که تو میپسندی، جان میدهیم، ای دیو، هر کجا که باشم.
هوش مصنوعی: دل را از تیر زخمها آزاد کن، هرچند تو نخواستی که من خسته شوم.
هوش مصنوعی: آنها به خاطر قدرت و استدلال قوی من، دچار درد و اندوه شدهاند و در دل شان شکسته است.
هوش مصنوعی: هر سال یک کتاب به دور و بر جهان ارسال میکنم.
هوش مصنوعی: خصم من باید بفهمد که تو در دین، ضعیف و بیارزش نیستی و قدرت و عظمت داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون گَرد شود وجود پستم
هرجا که روم تو را پرستم
دست از دلِ بیقرار شستم
و اندر سر زلف یار بستم
بیدل شدم و ز جان به یکبار
چون طُرّهٔ یار برشکستم
گویند چگونهای؟ چه گویم؟
[...]
یا رب توبه چرا شکستم
وز لقمه دهان چرا نبستم
گر وسوسه کرد گرد پیچم
در پیچش او چرا نشستم
آخر دیدم به عقل موضع
[...]
بردار ز خاک ره، که پستم
از دست رها مکن که مستم
من عاشق و رند و می پرستم
سر مست صبوحی الستم
ای غره بهوشیاری خویش
بگذار نصیحتم که مستم
از بند جهان بگشتم آزاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.