ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن
بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن
آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان
بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن
نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان
رحمی کن و یک بوسه را دیگر بها بالا مکن
افسرده دلهای فغان جز از دل من برمخیز
فرسوده ی غم سینه ها جز سینه ی من جا مکن
ریزند اگر در دامنت نقد دو کون و در عوض
خواهند کالای غمش زینهار کاین سودا مکن
ای چشم تر مردم مرا خوانند امام کشوری
از عشق من کس را خبر نبود مرا رسوا مکن
مال یتیم و رشوه را بخشیدم ای قاضی به تو
من ماندم و یک جرعه می با من در آن غوغا مکن
دریای عشق است و جفا در آن «صفایی» ناخدا
کشتی بران، اندیشهای از موج این دریا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس درد و رنج عاشقانه سخن میگوید. شاعر از طرفی به تیرگیهای جفا و ظلم اشاره میکند و میگوید که دیگر از مشکلات نترسد و به گذشته فکر نکند. او به آرامش مردگان در خواب اشاره دارد و از دیگران میخواهد که در این باره نگرانی نداشته باشند. شاعر همچنین از نبودن جان و دل برای عاشقان سخن میگوید و درخواست میکند که حتی یک بوسه نیز ارزشمند باشد. او از دل افسرده خود میگوید و میخواهد که دیگران در غم او شریک نشوند. در نهایت، شاعر به عشق و دشواریهای آن اشاره میکند و از دیگران میخواهد که از مشکلات عشق دوری کنند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با ظلم و ستم بر ما رفتار میکنی، از کشتن ما نگران نباش، چون ما از خون خود گذشتیم و نیازی به فکر کردن درباره آینده نداریم.
هوش مصنوعی: مردگان در آرامش و آرامش در خاک خوابیدهاند، بگذارید در خواب شیرینشان بمانند و از آن زیبایی که دارند صحبت نکنید.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از عشق برای عاشقان باقی نمانده است، نه جان، نه سر، نه دین و نه دل. رحم کن و ارزش یک بوسه را بیشتر از این نبر.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل من وجود دارد، باعث میشود که دیگران ناله نکنند و دلهایشان را افسرده نسازند. من تنها کسی هستم که از این درد رنج میبرم و نمیخواهم بقیه نیز مانند من دچار غم و اندوه شوند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهند در ازای دو تن از زیباییهایت، غم خود را به تو بدهند، حواست را جمع کن که این معامله را نکن.
هوش مصنوعی: ای چشم گریان، مردم مرا به عنوان پیشوای یک سرزمین میشناسند، اما هیچکس از عشق من باخبر نیست. مرا رسوا نکن.
هوش مصنوعی: ای قاضی، من به تو اموال یتیمان و رشوهها را بخشیدم، اما اکنون فقط یک جرعه شراب با من مانده است. در این شلوغی ناله نزن و حاشیه نرو.
هوش مصنوعی: در دریای عشق، سختیها و دردهای زیادی وجود دارد. ای ناخدا، کشتیات را به سفر ببر، اما از فکر کردن به تلاطم و مشکلات این دریا خودداری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن
غمزه زنان زین سو میا، آهنگ جان ما مکن
ای من، غلام روی تو، گر جور خواهی ور ستم
بر بنده خود می کنی، چون گویمت کن یا مکن
گه زلف سوی رخ بری، گه خال پیش لب نهی
[...]
ای رند درد آشام جز دیر مغان مأوا مکن
دل را به غیر از مغبچهای جای دگر شیدا مکن
ساقی به صد فرخندگی چون بایدت پایندگی
گر یابی آب زندگی در جام جز صهبا مکن
در طوف باغ ای سیمبر گلرنگ می در جام زر
[...]
ای دل، بکوی او مرو، از بیخودی غوغا مکن
خود را و ما را بیش ازین در عاشقی رسوا مکن
ای اشک سرخ و گرم رو، بر چهره ام ظاهر مشو
آبی که پنهان خورده ام در روی من پیدا مکن
تا چند ناز و سرکشی؟ آخر بجان آمد دلم
[...]
ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما مکن
آغاز عشق است ای پسر اینها مکن اینها مکن
ول یاری بدان رسمیست خوبان را کهن
ای از همه بی رحم تر رسم نوی پیدا مکن
گاهی نگاهی میکنی آن هم به چندین خشم و ناز
[...]
شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن
آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن
از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه
دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن
در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.