گنجور

 
ملا احمد نراقی

از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد

گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد

صید دل من لایق تیغ تو اگر نیست

از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد

عالم مگر از ناله به رحم آورم ای دل

فریاد ، چه با خویِ خداداد توان کرد

زین بعد کسی ناله من نشنود آری

تا چند مگر ناله و فریاد توان کرد

مستم زمی عشق چنان کز پی مرگم

صد میکده ، از خاکِ من آزاد توان کرد

انصاف کجا رفت ببین مدرسه کردند

جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد

منمای به زاهد تو ره کوی خرابات

این ره نه به هر بوالهوس ارشاد توان کرد

با غیر صفایی مه من عهد وفا بست

دل را به چه امید دگر شاد توان کرد