دل را چه خیال است به می شاد توان کرد
این غمکده ای نیست که آباد توان کرد
گر دامن وحشت ادب عشق نگیرد
خون در دل بیرحمی صیاد توان کرد
معذور بود هر که فراموش کند از من
وحشی تر ازانم که مرا یاد توان کرد
از ناله جرس را نگشاید گره دل
دل چون تهی از درد به فریاد توان کرد
هرگز نشود تیر کج از زور کمان راست
ما را چه خیال است که ارشاد توان کرد
چون شعله خس نیم نفس بیش نباشد
از مستی اگر وقت خوش ایجاد توان کرد
از فکر کنی خالی اگر شیشه دل را
از ذکر خدا پر ز پریزاد توان کرد
فریاد که در سینه من بر سر هم غم
چندان نفتاده است که فریاد توان کرد
دل نیز خنک می شود از آه سحرگاه
صائب اگر آتش خمش از باد توان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و اندوه خود میپردازد. او از ناتوانی دل در شاد شدن سخن میگوید و اشاره به غم و اندوهی دارد که در زندگیاش وجود دارد. او از سختی و وحشت عشق و یادآوری که در دلش جا دارد، سخن میگوید و خود را وحشیتر از آن میداند که دیگران او را فراموش کنند. شاعر میگوید که دلش دردی دارد که با فریاد هم نمیتواند آن را برطرف کند و همچنین به تداوم غم و سختی در زندگی اشاره میکند. به طور کلی، شعر به شناخت و تجربه عاطفه انسانی و چالشهای مرتبط با آن میپردازد.
هوش مصنوعی: دل چه سودایی دارد که با نوشیدن شراب شاد شود؟ این دنیای غمآلود جایی نیست که بتوان آن را سامان داد و آباد کرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق نتواند ترس را مهار کند، خون جفا در دل باعث میشود که شکارچی، بیرحمی کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که مرا فراموش کند، قابل بخشش است، زیرا من آنقدر وحشی و سرکش هستم که هیچکس نتواند مرا به یاد آورد.
هوش مصنوعی: نالهی زنگ، نمیتواند دل را باز کند، چرا که زمانی که دل از درد خالی باشد، میتواند به فریاد برسد.
هوش مصنوعی: هرگز تیر کج از قدرت کمان ما خارج نمیشود. ما چه خیالی داریم که بتوانیم دیگران را هدایت کنیم.
هوش مصنوعی: اگر حالتی از شوق و خوشحالی در دل وجود نداشته باشد، مانند شعلهی کوچکی از خس و خاشاک، نمیتوان از مستی لذت برد. اما اگر زمان مناسبی برای شادابی و خوشحالی به وجود آید، میتوان بالطبع به شادابی و نشاط دست یافت.
هوش مصنوعی: اگر دل را از یاد خدا خالی کنی، مانند شیشهای خواهد بود که اگر پر از یاد و ذکر خدا نشود، نمیتواند از پریشانی و افکار منفی رها شود.
هوش مصنوعی: خودم را به شدت تحت فشار احساس میکنم و غمهای زیادی در درونم جمع شدهاند که دیگر نمیتوانم از عذاب و درد آنها فریاد بزنم.
هوش مصنوعی: دل در صبح سحر با آه و اندوهی که برمیآید، آرامش پیدا میکند، اگر بتواند آتش ناراحتیاش را با نسیم ملایمی خاموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی دل نا شاد تو را شاد توان کرد
آری چو یکی بوسه توان داد توان کرد
دیگر نکنم فکر دل خویش که چندان
ویران نشد این خانه که آباد توان کرد
یک بار در آن بزم مرا راه توان داد
[...]
از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد
گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
صید دل من لایق تیغ تو اگر نیست
از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد
عالم مگر از ناله به رحم آورم ای دل
[...]
در بتکده گر خانه ای آباد توان کرد
از کعبه مسلمانم اگر یاد توان کرد
آهن دلش از ناله نشد نرم چه حاصل
کز سینه من کوره حداد توان کرد
انصاف که تا سینه توان کند به ناخن
[...]
تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد
ز افتاده به کُنج قفسی یاد توان کرد
آغوش و کنار از تو نداریم توقع
از نیم نگاهی دل ما شاد توان کرد
رخش ستم این قدر نباید که بتازی
[...]
تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد
ز افتاده به کنج قفسی یاد توان کرد
آغوش و کنار از تو نداریم توقع
از نیم نگاهی دل ما شاد توان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.