آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود
چون رسیدش چشم بد کز چشمها مستور بود
شادی شبهای ما کز مشک و عنبر پرده داشت
شادی آن صبحها کز یار پرکافور بود
از فراز عرش و کرسی بانگ تحسین میرسید
تا به پشت گاو و ماهی از رخش پرنور بود
هر طرف از حسن او بدلیلیی کاسد شده
ذره ذره همچو مجنون عاشق مشهور بود
دل به پیش روی او چون بایزید اندر مزید
جان در آویزان ز زلفش شیوه منصور بود
شمع عشق افروز را یک بار دیگر اندرآر
کوری آن کس که او از عشرت ما دور بود
ساقیی با رطل آمد مر مرا از کار برد
تا ز مستی من ندانستم که رشک حور بود
نقش شمس الدین تبریزیست جان جان عشق
کاین به دفترهای عشق اندر ازل مسطور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی اشاره میکند و حالاتی را توصیف میکند که شاعر در دورهای خوش و دلانگیز از عشق به معشوق خود تجربه کرده است. شاعر به خاطر زیبایی و جذابیت معشوق، حالت مستی و شیدایی را احساس میکند و با توصیفاتی از شادیهایی که در کنار او داشته، به بیان احساست عاشقانه و شگفتیهای عشق میپردازد. در نهایت، به شمس الدین تبریزی، که نماد عشق و جذابیت است، اشاره میکند و تأکید میکند که این عشق در جوهر وجود او ثبت شده است.
هوش مصنوعی: زمانی را که چشم به چشمان او مست و شگفتزده بودم، وقتی که چشم حسد به او رسید و از دید دیگران پنهان بود.
هوش مصنوعی: شادیهای شبهای ما به خاطر عطر مشک و عنبر بود و شادیهای صبحها به خاطر وجود یارانی بود که عطر کافور داشتند.
هوش مصنوعی: از بالای عرش و کرسی، صدای ستایش به گوش میرسید و نور روشنی همچون ماه و ستاره به زمین میتابید.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاهی به زیبایی او میاندازیم، میبینیم که زیباییاش در دلها و وجودها تأثیر گذاشته و مانند مجنون که به عشق لیلی عشق میورزد، او نیز در بین مردم شناخته شده و معروف است.
هوش مصنوعی: دل مانند بایزید، در پیش روی اوست و جانم به زلف او آویخته شده است، که این نشان از شیوه منصور دارد.
هوش مصنوعی: بار دیگر شمع عشق را روشن کن، چون باید آن کسی که از خوشیهای ما دور است را به یاد بیاوری.
هوش مصنوعی: یک ساقی با ظرفی پر از شراب پیش من آمد و من را از خود بیخود کرد، به طوری که از مستی متوجه نشدم که زیبایی او چقدر شبیه به حوریان بهشتی است.
هوش مصنوعی: شمس الدین تبریزی، واقعیتی عمیق و روحانی در عشق است که وجودش از زمانهای قدیم در نوشتهها و افکار عشق ثبت شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.