گنجور

 
مولانا

آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود

چون رسیدش چشم بد کز چشم‌ها مستور بود

شادی شب‌های ما کز مشک و عنبر پرده داشت

شادی آن صبح‌ها کز یار پرکافور بود

از فراز عرش و کرسی بانگ تحسین می‌رسید

تا به پشت گاو و ماهی از رخش پرنور بود

هر طرف از حسن او بدلیلیی کاسد شده

ذره ذره همچو مجنون عاشق مشهور بود

دل به پیش روی او چون بایزید اندر مزید

جان در آویزان ز زلفش شیوه منصور بود

شمع عشق افروز را یک بار دیگر اندرآر

کوری آن کس که او از عشرت ما دور بود

ساقیی با رطل آمد مر مرا از کار برد

تا ز مستی من ندانستم که رشک حور بود

نقش شمس الدین تبریزیست جان جان عشق

کاین به دفترهای عشق اندر ازل مسطور بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود

رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود

دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان

هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود

از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب

[...]

مولانا

پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود

از شراب لایزالی جان ما مخمور بود

ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم

پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود

پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد

[...]

حسین خوارزمی

دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود

مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود

با عذار ساقی فتان و چشم مست او

زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود

تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال

[...]

کلیم

پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود

آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود

دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست

تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود

با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق

[...]

صائب تبریزی

تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود

پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود

در کدوی من می وحدت به کام دل رسید

خام بود این باده تا در کاسه منصور بود

بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه