همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو
جذبه شوقم آورد، رقصکنان به کوی تو
با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفتوگوی تو
بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
رنجه به هیچ میشود، خوی بهانهجوی تو
سوی تو با کدام رو، در عرصات بنگرم
واقعه هلاک خویش آرم اگر به روی تو
میلی تشنه لب کجا سوز دل تو کم شود
تا به زلال تیغ او، تر نشود گلوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات احساسات عمیق خود نسبت به معشوق را بیان میکند. او میگوید اگر همچون غباری در راه عشق تو شوم، عشق و شوق باعث میشود با شوق و شادی به سوی تو برقصم. حتی اگر بخواهم درباره عشق تو با دیگران صحبت کنم، دل من در اضطراب است و مشتاقانه در پی گفتگو با تو هستم. شاعر به وفای معشوق اشاره میکند و میگوید که این وفا همیشه باعث رنجش او میشود. او از خود میپرسد با کدام روی باید به تو نگاه کند و اینکه آیا باید حقیقت هلاکت خود را به تو نشان دهد. در نهایت، او از تشنگی خود و سوز دل معشوق میگوید و به زلالی چشمهاش اشاره میکند که هیچگاه نمیتواند برطرف شود.
هوش مصنوعی: اگر همچون غبار شوم، عشق و شور من به قدری زیاد است که من را به سوی تو میکشاند و با شوق و شادابی در کوی تو میچرخم و میرقصم.
هوش مصنوعی: با هر کسی از روی بیخود بودن، عشق تو را شرح میدهم. اگر قلبم مشغول شود، امیدوارم فرصتی برای صحبت با تو پیدا کنم.
هوش مصنوعی: دل من چه بگوید درباره وفای تو، وقتی که هر بار دلم میسوزد و به هیچ دلیل آرام نمیشود، چون تو همیشه دنبال بهانهای.
هوش مصنوعی: به کدام سمت باید به سوی تو نگاه کنم، وقتی که در این میدان میبینم که نابودی خود را به تو نشان میدهم؟
هوش مصنوعی: تشنگی و میل به زندگی تو کجا میتواند از آتش درونت بکاهد، تا آنجا که گلوی تو با آن برش زلال، تر نشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست گشاده چشم من جز به خیال روی تو
بسته کس نشد دلم جز به شکنج موی تو
هر سحری چو بیدلان آیم و بر تو بنگرم
از پی آنکه شد مرا فال خجسته روی تو
پیش من آ که ساعتی با تو مگر دمی زنم
[...]
گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو
باد مرا بدین گنه روی سیه چو موی تو
بود دلم ز غصه خون شوق تو برد ازو سکون
همدم اشک لاله گون روی نهاد سوی تو
گه به من گدا خوشی گاه ز من جدا خوشی
[...]
ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو
ولی بی اختیارم شوق می آرد بسوی تو
اگر مهر تو و بخت من بد روز این باشد
ز دنیا بایدم رفتن بداغ آرزوی تو
ندارم طاقت نادیدنت هرچند میدانم
[...]
آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
منصب پاسبانیم داده به گرد کوی تو
چیست اشاره چون زیم حکم چه میکند بگو
در بد و نیک عشق من رد و قبول خوی تو
پای فرشته چون مگس برده فرو در انگبین
[...]
باز بهم برآمده طره مشکبوی تو
تا بخطا چه میکند نافه تو بتوی تو
نافه بناف آهوان خون شده زلف وامکن
پرده مکش که گل درد پرده خود ببوی تو
گه بهوای سرمه و گاه ببوی غالیه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.