گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو
باد مرا بدین گنه روی سیه چو موی تو
بود دلم ز غصه خون شوق تو برد ازو سکون
همدم اشک لاله گون روی نهاد سوی تو
گه به من گدا خوشی گاه ز من جدا خوشی
من به خوشی و ناخوشی ساخته ام به خوی تو
رشک برد روان من بر تن ناتوان من
گر شود استخوان من قوت سگان کوی تو
شب چو درآید ای صنم کشته شوم به تیغ غم
باز نسیم صبحدم جان دهدم به بوی تو
باده گسار و غمزه زن راه به محتسب فکن
تا کشد آن سبوشکن بر سر خود سبوی تو
تازه خط تو بر قمر زد رقمی ز مشک تر
جامی ازان نهاد سر بر خط آرزوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی برای محبوب است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و بیان میکند که اگرچه ممکن است در زندگی اشتباهاتی داشته باشد، اما همیشه در فکر و خیال محبوبش است. تضادهای عاطفی مانند خوشی و ناخوشی، و نیز حسرت و غم در این شعر مشاهده میشود. شاعر از شبهای سختی یاد میکند که به یاد محبوبش رنج میکشد و در عین حال از عطر و زیبایی او لذت میبرد. همچنین، اشاره به شراب و خوشیهای دنیا بیانگر تلاش برای فراموشی غمها و رسیدن به لذتهای زودگذر است. در نهایت، شاعر به زیبایی و خلوص خط معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و دلدادگی چه تأثیری بر وجود او دارد.
هوش مصنوعی: اگر خطایی از من سر بزند، حتی یک سر مو از تو هم بر من باشد، با این حال گناه من باعث نمیشود که رویم به سیاهی موی تو درآید.
هوش مصنوعی: دل من از غمهایش پر از اشک است و در انتظار تو آرامش ندارد. در کنار من، اشکها به صورت لالهای سرخ شکل گرفته و چهرهام به سوی تو کشیده میشود.
هوش مصنوعی: گاهی خوشی را از من میگیری و گاهی به من میدهی. من خوشی و ناخوشی را با شخصیت و رفتار تو سازگار کردهام.
هوش مصنوعی: روح من به تن ضعیفم حسادت میبرد. اگر استخوانهایم هم به قویترین سگهای کوی تو تبدیل شود، باز هم برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرامیرسد، ای معشوق، به خاطر غم تو جانم را فدای عشق میکنم و در سپیدهدم، با عطر تو جان دوبارهای میگیرم.
هوش مصنوعی: نوشیدنی نوشان و دلرباها، راهی به سمت محتسب باز کن تا او آن کسی را که شیشه را میشکند، بر سر تو بیاورد.
هوش مصنوعی: خط زیبای تو مانند قمر است که اثر خوشبو و دلنشینی دارد. جامی از آن، بر سر آرزوی تو گذاشته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست گشاده چشم من جز به خیال روی تو
بسته کس نشد دلم جز به شکنج موی تو
هر سحری چو بیدلان آیم و بر تو بنگرم
از پی آنکه شد مرا فال خجسته روی تو
پیش من آ که ساعتی با تو مگر دمی زنم
[...]
ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو
ولی بی اختیارم شوق می آرد بسوی تو
اگر مهر تو و بخت من بد روز این باشد
ز دنیا بایدم رفتن بداغ آرزوی تو
ندارم طاقت نادیدنت هرچند میدانم
[...]
آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
منصب پاسبانیم داده به گرد کوی تو
چیست اشاره چون زیم حکم چه میکند بگو
در بد و نیک عشق من رد و قبول خوی تو
پای فرشته چون مگس برده فرو در انگبین
[...]
همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو
جذبه شوقم آورد، رقصکنان به کوی تو
با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفتوگوی تو
بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
[...]
باز بهم برآمده طره مشکبوی تو
تا بخطا چه میکند نافه تو بتوی تو
نافه بناف آهوان خون شده زلف وامکن
پرده مکش که گل درد پرده خود ببوی تو
گه بهوای سرمه و گاه ببوی غالیه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.