هر دشمنیی که بخت بد کرد
عشق تو هم آمد و مدد کرد
دیوانگی دلم یقین شد
زان روز که دعوی خرد کرد
بدخواه، متاع دوستی را
سرمایهٔ کینه وحسد کرد
آخر بخرید بندهای را
کاوّل به هزار عیب، رد کرد
ای مرگ برو که غمزهٔ او
تا آمدن تو، کار خود کرد
در خواب ندیده بود میلی
آسودگیی که در لحد کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایزد که رقیب جان خرد کرد
نام تو ردیف نام خود کرد
بد با تو نکرد هر که بد کرد
کان بد به یقین به جای خود کرد
دل زلف ترا گرفت، بد کرد
شبگیر بد از برای خود کرد
ایام بخون من کمین داشت
خاصه که غم تواش مدد کرد
ما را به جنون چه جای طعنه
[...]
تا دل نظری به حال خود کرد
جز درد و غم نگار خود کرد
گر خاک سری فدای تو شد
بگذر ز گناهش ار چه بد کرد
گر لعل تو را گزید جانم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.