گنجور

 
میلی

آن نیست که دل به جا نشیند

تا سر ننهد ز پا نشیند

رویی که ظهور حسن خواهد

در منظر چشم ما نشیند

تیر تو نشسته در دل تنگ

جان گر برود، کجا نشیند

صد خانه شکافد و چو غنچه

در پرده به صد حیا نشیند

چون دیده پرد به بال شادی

دل منتظر بلا نشیند

گفتیم ترا دعا و رفتیم

تا غیر به مدعا نشیند

تا بار دگر کند جدایی

آید که دمی به ما نشیند

تو درد دلی تمام، میلی

کس با چو تویی چرا نشیند