گنجور

 
بابافغانی

درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما

کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما

ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز

فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما

دگر برای چه نخل امید بنشانیم

چو گل نکرد نهالی که بود حاصل ما

به خون ز لاله‌رخان پنجهٔ که برتابیم؟

که در میانه عیان نیست دست قاتل ما

قیامتست ملاقات یار غایب خویش

فغان که تا به قیامت بماند مشکل ما

چنان مهی که مقابل به چشم روشن بود

ببین که چون فلکش برد از مقابل ما

بلند ساز فغانی سرود نوحه که رفت

ترانهٔ طرب و بی‌غمی ز منزل ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode