شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
خروش ماتمیان از درای محمل ما
چه تیرهبخت حریفم که میتوان افروخت
ز ظلمت شب هجران چراغ محفل ما
اجل خبر به فصیحی رسان که میگیرد
ز رشک باز محبت سراغ منزل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعری که نقل شده، به احساسات عشق و فقدان میپردازد. شاعر از غم و اندوهی که در دلش وجود دارد صحبت میکند و به زیبایی توصیف میکند که چگونه از فراق معشوق رنج میبرد. او به حسرت و شجاعت در برابر عشق میپردازد و میگوید که هرگز نمیتواند به قاتل عشقش چشم بدوزد. تصویرهایی از حیرت و آتش عشق به کار میبرد و بر این نکته تأکید میکند که حتی در تاریکی و دوری، شعله عشق هنوز روشن است. شاعر از اجل نیز میخواهد تا خبر عشق را به جهان برساند که این پرودگار به دنبال محبت است. در کل، این شعر تلاشی است برای بیان عمیقترین احساسات مربوط به عشق و هجران.
هوش مصنوعی: شبی که دوری تو باعث شد که ما از هم جدا شویم، کدام اندوه است که دل ما را به درد آورد و به در خانهمان بیفتد؟
هوش مصنوعی: ما با شوق و عشق شهید شدهایم و تا ابد ممکن است چشمان ما نگاه نیکو به قاتلمان نداشته باشد.
هوش مصنوعی: ما در دل بیابان بلاتکلیفی گرفتاریم و صدای ناله و سوگواری از درون محل کٹار ما به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: حریف من چه بدبخت است که نمیتواند در شبهای تاریک جدایی، روشنایی محفل ما را فراهم کند.
هوش مصنوعی: فرصت را به کسی بگو که به دلیل حسادت عشق، به زودی به دنبالم خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
وی روی تو در آینۀ کَون هویدا
تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا
هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
به هر ترنمی از جای می رود دل ما
سبک رکاب چو بوی گل است محمل ما
زمین سینه ما درد و داغ پروردست
یکی هزار شود تخم اشک در گل ما
شکست آینه ما و توتیا گردید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.