گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی
ذره ذره از رخش خورشید تابان آمدی
گر نبودی آدم از آئینه ذات خدا
اینهمه نور و صفا در قلب انسان آمدی
آفتاب روی آنمه گر همی کردی طلوع
ازرخش سنگ سیه لعل بدخشان آمدی
دل نمی دانست او را در زمین و آسمان
یار اگر دامن کشان در صورت جان آمدی
گر نبودی گریه کوهی چو ابر نوبهار
بلبل بیدل چرا در باغ نالان آمدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منت ایزد را که تا تو صدا دیوان آمدی
منت ایزد را که چون خورشید رخشان آمدی
منت ایزد را که منصور و مظفر دوستکام
راست چونانکه دل ما خواستچو نان آمدی
عالمی رفتی و اینک عالمی باز آمدی
[...]
گر تو محبوب سلیمان آمدی
هرچه گویم صد دو چندان آمدی
گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی
قعر بحر لم یزل در موج احسان آمدی
گر نمی جستی بلای جان سرگردان ما
کار دل از سایه زلفش بسامان آمدی
گر نبودی در طریق یار حفظ مرتبت
[...]
دوش از طرف گلستان مست و غلتان آمدی
گرچه ما را کشتی اما خوشتر از جان آمدی
با که می خوردی که بیخود گشتم از بوی خوشت
از در میخانه یا از گشت بستان آمدی
از تو کافر دل امید آب حیوان داشتم
[...]
گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی
کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی
از جمال خود اگر دادی به عالم ذره ای
قسمت هر مور مقدار سلیمان آمدی
گر حجاب کعبه و دیر از میان برداشتی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.