دوش از طرف گلستان مست و غلتان آمدی
گرچه ما را کشتی اما خوشتر از جان آمدی
با که می خوردی که بیخود گشتم از بوی خوشت
از در میخانه یا از گشت بستان آمدی
از تو کافر دل امید آب حیوان داشتم
خود برای خوردن خون مسلمان آمدی
بس عجب بودی که نخلت سر کشید از باغ من
ره غلط کردی و در دلهای ویران آمدی
بیوفایی شد دو چارت یا گرفتاری بگو
کانچنان دل جمع رفتی و پریشان آمدی
در خیال آرزوی وصل فالی می زدم
ناگه از مجلس خرامان و غزلخوان آمدی
بیخودی کردی فغانی ریش دل بشکافتی
رو که در بزم وفا آلوده دامان آمدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر را مجذوب خود کرده و او را به حالت مستی و غم و اندوه کشانده است. شاعر با حسرت به این نکته اشاره میکند که معشوق با وجود آسیب زدن به دل او، باز هم خوشایند است و لذتبخش. او از بوی خوشی که از معشوق میآید مست شده و نمیداند این بوی از کجا به مشامش رسیده است. در ادامه شاعر به دلسپاریاش به معشوق و تأثیر عمیق او بر وجودش اشاره میکند و به صورت استعاری میگوید که معشوق مانند نخل زیبایی است که در باغ او سر کشیده است. در نهایت، شاعر با درد و ناامیدی از فراق، درباره آرزوی وصال و غم فراق سخن میگوید و به کوششهای بینتیجهاش در جستجوی معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دیشب از سمت گلستان با حالتی سرشار از شوق و شیدایی به سوی ما آمدی. اگرچه ما را در دلتنگی و غم فرو بردی، ولی حضور تو برایمان از هر چیزی عزیزتر و شیرینتر بود.
هوش مصنوعی: با چه کسی در حال خوشگذرانی بودی، که من بیدلیل از بوی خوش تو مست شدم؟ آیا از در میخانه وارد شدی یا از باغ خوشبو آمدی؟
هوش مصنوعی: از تو که به من امیدی در زندگی داشتم، انتظار کمک و نجات داشتم، اما خودت برای آسیب زدن و خونریزی به سمت من آمدی.
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که درخت نخل تو از باغ من سر برکشید، در حالی که راه اشتباهی را انتخاب کردی و به دلهای ویران وارد شدی.
هوش مصنوعی: بیوفایی باعث شد که دوستیها دچار مشکل شوند یا به نوعی گرفتار شوند. بگو که چطور با دل آرام و مطمئن رفتی، اما برگردی و در هم بر هم و پریشان حالت باشی.
هوش مصنوعی: در ذهنم به آرزوی دیدن تو فکر میکردم، ناگهان تو با زیبایی و صدای دلنشینت وارد مجلس شدی.
هوش مصنوعی: تو در بیخودی فریاد و نالهای سر دادی و دل مرا شکستی، اما هماکنون میخواهم بگویم که در این جشن وفا به دامان تو عیب و آلودگیای راه یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منت ایزد را که تا تو صدا دیوان آمدی
منت ایزد را که چون خورشید رخشان آمدی
منت ایزد را که منصور و مظفر دوستکام
راست چونانکه دل ما خواستچو نان آمدی
عالمی رفتی و اینک عالمی باز آمدی
[...]
گر تو محبوب سلیمان آمدی
هرچه گویم صد دو چندان آمدی
گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی
قعر بحر لم یزل در موج احسان آمدی
گر نمی جستی بلای جان سرگردان ما
کار دل از سایه زلفش بسامان آمدی
گر نبودی در طریق یار حفظ مرتبت
[...]
گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی
ذره ذره از رخش خورشید تابان آمدی
گر نبودی آدم از آئینه ذات خدا
اینهمه نور و صفا در قلب انسان آمدی
آفتاب روی آنمه گر همی کردی طلوع
[...]
گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی
کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی
از جمال خود اگر دادی به عالم ذره ای
قسمت هر مور مقدار سلیمان آمدی
گر حجاب کعبه و دیر از میان برداشتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.