شمارهٔ ۷۱۵
چه خوش بود آن شبی کز در در آمد بار مهرویم
رخش بوسیدم و لب هم دگرها را نمی گویم
مه خرگه نشین آن شب مرا زانو زدی صد جا
چو آن ترک از سرمستی نهادی سر به زانویم
کجا بابم من آن دل را که کردم بر در او گم
که در بتخانه گمگشتست و من در کعبه میجویم
زیارتگاه من سازید طاقی در ره مستان
که خواهد کشت میدانم به ناز آن چشم و ابرویم
دلا کر گویدت دلبر که دلها گوی ما باشد
به چوگان سر زلفش بگو من هم همین گویم
برای مستی من گو میاوره آب می ساقی
که از خاک سر کویش صبا می آورد بویم
کمال از خضر پرسش کرد وصف چشمهاش گفتا
چو آن لب دیده ام ژان آب اکنون دست می شویم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...