اگر گویم که نیکویم مکن عیبم که من اویم
چنان مستم که از مستی نمی دانم چه می گویم
منم مطلوب و هم طالب که خود از خود طلبکارم
مکرم کرده ام خود را که خود را با تو می جویم
اگر نه ساقی مستم چرا جویای رندانم
و گر نه ذوق می دارم چرا میخانه می پویم
اسیر میفروشانم که رندانند غلامانم
امیر حضرت جانم که شاهانند آنجویم
نکو آئینه ای دارم که حسن او در آن پیداست
بدی من مگو عاقل اگر گویم که نیکویم
خیال غیر اگر بینم که نقشی می زند بر آب
به آب دیدهٔ ساغر خیالش را فرو شویم
اگر یار خوشی جوئی که با وی صحبتی داری
به یاد نعمت الله جو در این دوران که من اویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عشق و مستی اشاره دارد و میگوید که همزمان هم معشوق و هم عاشق است. او از حالت مستی سخن میگوید و نمیداند چه میگوید. به خود اشاره میکند که برای یافتن خود و معشوقش تلاش میکند. همچنین بیان میکند که اگر او مست نیست، چرا به دنبال رندان و میخانه است و نشان میدهد که عشق و زیبایی در زندگیاش نقش مهمی دارد. در نهایت از زیباییها سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که نباید به بدیهای او توجه کرد، چرا که او در جستجوی خوبیها و معشوقش است.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که خوبم، عیبهای من را نگیر که من به حالتی هستم که دیگر نمیدانم چه میگویم.
هوش مصنوعی: من هم چیزی هستم که جستجو میکنم و هم کسی که به دنبال آن است. من از خودم طلبکارم و به خودم احترام گذاشتهام، زیرا خود را در پی تو میجویم.
هوش مصنوعی: اگر تو من را مست نمیکنی، پس چرا به دنبال کسانی هستم که شاد زندگی میکنند؟ و اگر من ذوق نوشیدن ندارم، پس چرا در میخانه به جستجوی آن میگردم؟
هوش مصنوعی: من در دست میفروشان گرفتارم، که این افراد همگی رندان و آزادگان هستند. من غلام و خدمتگزار معشوقم هستم، که در آنجا شاهان و بزرگان حضور دارند.
هوش مصنوعی: من آینه خوبی دارم که زیباییام در آن مشخص است. اما در مورد بدیهای من صحبت نکن، زیرا اگر بگویم که خوب هستم، این عاقلانه نیست.
هوش مصنوعی: اگر ببینم که تصویری از کسی غیر از خودم بر روی آب نقش میبندد، در این حال، چشمانم را در آب ساغر خیالش غوطهور میکنم.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال خوشی و رفیق خوبی هستی که با او گفتگو کنی، به یاد نعمتهای خداوند باش، چون من در این زمان همانطور هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش بود آن شبی کز در در آمد بار مهرویم
رخش بوسیدم و لب هم دگرها را نمی گویم
مه خرگه نشین آن شب مرا زانو زدی صد جا
چو آن ترک از سرمستی نهادی سر به زانویم
کجا یابم من آن دل را که کردم بر در او گم
[...]
منم مجنون منم لیلی نمی گوئی چه می گویم
مگر گم کرده ام خود را که خود را باز می جویم
اگر نه ساقی مستم چرا جویای رندانم
وگر نه ذوق می دارم چرا میخانه می پویم
اگر گویم که نیکویم مکن عیبم که من اویم
[...]
چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم
که جز من هر که او را دوست دارد دشمن اویم
بغمزه می رباید دل بابرو می ستاند جان
چه چشمست آن چه ابرو کشته آن چشم و ابرویم
بپیکانش گرانی بر تن بیمار می خواهم
[...]
ز من غافل چو گردد از غرور حسن، بد خویم
به تقریبی کنم هر دم سخن، تا بنگرد سویم
ز کوی دوست رفتم از جفای دشمنان، یا رب
چه او را بگذرد در دل نبیند چون در آن کویم
حجابش تا نگردد مانع دشنام، هر ساعت
[...]
نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویم
از آن بیماری من می شود هر روز سنگین تر
که گیرد گوش خود با هر که درد خویش می گویم
بود در دیده حق بین من دیر و حرم یکسان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.