گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «مرا این فایده تا جاودان بس» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «س» است.

حرف آخر قافیه

ب
ت
د
ر
س
ع
ل
م
ن
ه
ی

شماره ۱ - اسب: مه روی من بخواست بعزم شکار اسب - خیز ای غلام گفت ، بزین اندر آر اسب

شماره ۲ - وله ایضا: ای خداوند من و مخدوم من - در ثنای تو سخن محکوم من

شماره ۳ - وله ایضا: اسبی دارم که دور از اسبت - همواره در آرزوی کاهست

شماره ۴ - وله ایضا: منعما شکرهای انعامت - بزبان قلم نیاید راست

شماره ۵ - و قال ایضا: غریب و خسته و درمانده ام خداوندا - ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست

شماره ۶: دوش ناگاه نعره یی بر خاست - که دگر باره جنگ کرانست

شماره ۷: از چه می افتد از برای خدای - آخر این قدر می توان دانست

شماره ۸ - وله ایضا: مرا دوستی گفت قانع شو، ایرا - که همواره غمگین بود مرد طامع

شماره ۹ - وله ایضا: داستانه ظالمی چون خوانداز دفتر کسی - مردوزن بنگر که بر جانش چه نفرینها کنند

شماره ۱۰ - وله ایضا: زهی یار من نیست همتاش و الله - گرش دوست دارم بود جاش والله

شماره ۱۱ - و قال فی وصف البناء: ..... از ارم لطیف ترست - کعبۀ فضل و قبلۀ هنرست

شماره ۱۲ - و قال ایضا: ای زمین تو آسمان زحل - آستان تو قبله گاه امل

شماره ۱۳ - و قال فی الشکایة: یا رب تو آگهی که درین اندر سال عمر - روزی بکام من نگذشتست روزگار

شماره ۱۴ - وقال: مفتی دین مروت ای که فلک را - آرزو آید که در رکاب تو پوید

شماره ۱۵ - وقال یصنف فصد الممدوح: ای بزرگی که همت تو شکست - بر دل و پشت چرخ دون آورد

شماره ۱۶ - و قال فی التهدید: زمن کدام کریم حلال زاده بود - که یک دو بیتک باصدر محترم گوید

شماره ۱۷ - و قال: هیچ صحبت مباد با عامت - که چو خود مختصر کند نامت

شماره ۱۸ - و قال: زهی سپهر محلی که دون رتبت توست - هرآنچه عقل زاقسام آفرین داند

شماره ۱۹ - و قال ایضا: آیا ستوده خصالی که بر سپاه نیاز - همیشه خیل عطای تو هست مستولی

شماره ۲۰ - و قال ایضا: نیست معلونه مگر این شجره - که بجز غصه ندارد ثمره

شماره ۲۱ - و قال ایضا: مفتی ملت انعام و کرم - اندرین حال چه می فرماید؟

شماره ۲۲ - وقال ایضا: هرچه آن از مراسم سخن است - روزگارش گذاشتست بمن

شماره ۲۳ - و قال ایضا: آنچنان گشته‌ای نهان پس ریش - کز تو جز چشم هیچ چشم ندید

شماره ۲۴ - و قال ایضا: ز خط عارض ترکان لشکر - مرا این فایده تا جاودان بس

شماره ۲۵ - ایضا له: هر کرا قربت تو بیشترست - دانک او از همه درویشترست

شماره ۲۶ - ایضا له: هر خردمند که او را درم و سیم بود - خویشتن خوش بخورد یا نه ، نگاهش دارد

شماره ۲۷ - ایضاله: بس پراکنده و پریشانم - ره فراکار خود نمی دانیم

شماره ۲۸ - ایضا له: ای ز وصف مکارمت قاصر - هر فصیحی و مدحت‌آرایی

شماره ۲۹ - ایضا له: خیز تا زار و گریه برگیریم - خوش بگرییم و یه در گیریم

شماره ۳۰ - وله ایضا: شگرف برگ نها دست دررزان انگور - در خزانه گشادست بر خزان انگور

شماره ۳۱ - و له ایضا: گشاده در مه مهراز رخان نقاب انگور - نموده عقد پر از لؤلؤ خوشاب انگور