گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای خداوند من و مخدوم من

در ثنای تو سخن محکوم من

جاودان در زیر مهر مهر تو

نرم باشد این دل چون موم من

روز بخشش گوهر منثور تو

بی عدد چون گوهر منظوم من

با چنین رسم کرم کز بخششت

می شود از دیگران معلوم من

راستی را بر تو از انعامها

هیچ باقی نیست جز مرسوم من