بس پراکنده و پریشانم
ره فراکار خود نمی دانیم
هیچ جرمی نکرده محبوسیم
بی اوامی اسیر زندانیم
همجو خفاش روزکور همه
دشمن آفتاب رخشانیم
چون ستاره بشب برون آئیم
برخود از تیغ مهر ارزانیم
در نهان خانه ها چو هیچ نماند
ما بجای قماشه پنهانیم
زرد و لرزان و نیم مرده ز غم
راست همچون چراغ دزد نیم
همچو چنگ از گرفت می نالیم
مانده در پرده بی نوازانیم
هیچ فریادرس نمی بینم
هرچه فریاد بیش می خوانیم
گر شنیدی که در وجود کسی
زنده در گور خفت ما آنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ناامیدی و پریشانی گوینده است. او در زندانی از بیعملی و محبوسی قرار دارد و حس میکند که هیچکس به فریاد او نمیرسد. گوینده خود را به موجوداتی تشبیه میکند که مانند خفاشها در تاریکی زندگی میکنند و از نور و زندگی دور هستند. او به زردی و لرزانی چراغی در تاریکی اشاره میکند که نمادی از ناامیدی و بینوازی است. در نهایت، گوینده خود را مانند موجودی زنده در گور توصیف میکند که در فرایند زندگی احساس مردگی و بیکسی میکند.
هوش مصنوعی: من بسیار پراکنده و بیسامان هستم و نمیدانم باید به کدام مسیر بروم.
هوش مصنوعی: ما هیچ خطایی نکردهایم، اما به خاطر دلتنگی او در زندانی involuntarily محبوس هستیم و اسیر حسرت و longing او شدهایم.
هوش مصنوعی: ما شبیه خفاشی هستیم که در روز نورانی نمیتواند حضور داشته باشد و همواره در مقابل خورشید روشن، به دشمنی میپردازیم.
هوش مصنوعی: هنگامی که شب فرامیرسد، مانند ستارهای درخشان به بیرون میآییم و از محبت و گرمی عشق میدرخشیم.
هوش مصنوعی: وقتی در خانهها چیزی برای پنهان کردن نمانده باشد، ما به جای پارچهای که برای پوشاندن استفاده میشود، در حالت پنهان قرار داریم.
هوش مصنوعی: زرد و لرزان و نیمه جان از غم، درست مانند چراغی که در تاریکی میدرخشد و در حال خاموشی است.
هوش مصنوعی: ما مانند چنگی که از درد و گرفتگی ناله میزند، در سکوت و بینوازی باقی ماندهایم.
هوش مصنوعی: هرچقدر که فریاد میزنیم و از دیگران مدد میطلبیم، هنوز هیچ کمک کنندهای را نمیبینیم.
هوش مصنوعی: اگر شنیدی که فردی زنده در گور خوابیده، ما همان کسانی هستیم که در وجود او هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم
آن نصیبی که اندر آن سخنیم
بخوریم آن نصیب و شکر کنیم
باز کوشید تا سری بزنیم
قلبگه را ز جایگه بکنیم
چون دم از آشنایی تو زنیم
میل بیگانگی چگونه کنیم؟
پس چرا لافها از او نزنیم
هرچه خواهیم ما چرا نکنیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.