گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

اسبم دی گفت می روم من

کاریت بجانب عدم نیست

گفتم که دمی بپای و گفتا

درآخور تو برون زدم نیست

میمیرم از آرزوی کاهی

و اندر تو به نیم جو کرم نیست

گر برگ ستور داریت نیست

بفروش چه داریم ستم نیست؟

جو ز آخر چرب باز کردی

یک توبره کاه خشک هم نیست؟

تا کی ز نشت وزین بر پشت؟

خود زین شکم تهیت غم نیست؟

جز راه به پشت من ندانی

می پنداری مرا شکم نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode