صاحب همت که دست از کار دنیا میکشد
کی دگر زان دست خار یأس از پا میکشد
از ستم بر ناتوانان بالد آن سرکش به خویش
شعله چون مشت خسی را سوخت بالا میکشد
آینه از باطن صافست محنتکش ز زنگ
شیشه از روشندلی بیداد خارا میکشد
اشکریزان تا غبارِ جلوه گاهش رفتهاند
زلف را در خون کشد گاهی که تا پا میکشد
جاهلان را فخر میباید ز جهل خود که دهر
انتقام جرم نادان را ز دانا میکشد
ما به این سامان چرا شرمنده باشیم از سپهر
گوهر بیآب کی منت ز دریا میکشد
تا قلم برداشت قمری آشیان خواهد نهاد
سر و بالای ترا نقاش هرجا میکشد
دشمنی را باعثی باید، نمیدانم کلیم
اشک از بهر چه لشکر بر سر ما میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ تلاش و استقامت انسانها در برابر سختیها و ناملایمات زندگی است. شاعر به این نکته اشاره میکند که افرادی که از دنیای مادی دست میکشند، همچنان با مشکلات و یأس مواجهاند. او به توانمندی و سرسختی انسان در برابر ظلم و ستم بر ناتوانان میپردازد و تأکید میکند که انسانهای عاقل باید از جهل و نادانی خود شرمنده نباشند. همچنین شاعر به زیبایی و لزوم قدردانی از هنر و خلاقیت در زندگی اشاره میکند و در نهایت به دشمنی و رنجی که انسانها از نظر اجتماعی تجربه میکنند، تأکید میکند. شعر به نوعی روحیهٔ مقاومت و آرزو برای بهبود اوضاع اجتماعی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: کسی که ارادهای قوی دارد و از مشغلههای دنیوی دست میکشد، دیگر نمیتواند از ناامیدی و مشکلات فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: از ظلمی که بر ناتوانان میشود، همان سرکشی که مانند مشتی خاکستر شعلهور است، به سوی خود میکشد و در آتش خشم خود، میسوزاند.
هوش مصنوعی: آینه به خاطر درون پاکش، میتواند زحمتها را نشان دهد، ولی زنگ زدگی شیشه نشاندهنده روشندلی نیست و از آن، درد و رنج میکشد.
هوش مصنوعی: با اشکهایی که از چشمانم جاری شده، تا جایی که زیباییهای او را میپوشاند، گاهی زلفش را به خون میکشد، وقتی که قدم به جلو میگذارد.
هوش مصنوعی: همیشه نادانها به نادانی خود افتخار میکنند، چون زمان مجازات کارهای نادان را از دانایان میگیرد.
هوش مصنوعی: ما چرا باید از آسمان بیفروغ و بیباران احساس شرمندگی کنیم وقتی که دریا به ما لطف میکند و نیازهایمان را برآورده میسازد؟
هوش مصنوعی: قلم به دست گرفتن قمر، نشانه این است که او به زودی مکانی برای زندگی خود خواهد ساخت. نقاشی که در هر جا میکشد، سر و بالای تو را نیز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: برای دشمنی باید دلیلی وجود داشته باشد، اما نمیدانم چرا کلیم به خاطر چه چیزی اشک میریزد و دشمنیها را به ما میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
[...]
عین دریاییم و ما را موج دریا میکشد
وین دل دریا دل ما سوی مأوا میکشد
مشکل ما چون که حلوای لبش حل میکند
دور نبود خاطر ما گر به حلوا میکشد
دست ما و دامن او آب چشم و خاک راه
[...]
جان فدای آنکه ما را بیمحابا میکشد
کشته را جان میدهد پنهان و پیدا میکشد
تیر دلدوز خدنگ غمزه خونریز خود
سوی دیگر میکشد آن شوخ و ما را میکشد
آن قد و بالا بلای جان عاشق شد بلی
[...]
هرشبی زلفش مرا در بند سودا میکشد
لیک آن بدعهد را خاطر دگر جا میکشد
ما ز گریه غرق آب دیده گشتیم و هنوز
همچو سرو آن شوخ هردم دامن از ما میکشد
دردمندان را ز رنج دل کشیدن چاره نیست
[...]
زنده میسازد لب او خلق و ما را میکشد
وای بر جان کسی کورا مسیحا میکشد
کاش یوسف در میان ناید که آن دست و ترنج
دیگران را میبرد دست و زلیخا میکشد
یک نفس از صید دلها چشم او آسوده نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.