زنده میسازد لب او خلق و ما را میکشد
وای بر جان کسی کورا مسیحا میکشد
کاش یوسف در میان ناید که آن دست و ترنج
دیگران را میبرد دست و زلیخا میکشد
یک نفس از صید دلها چشم او آسوده نیست
غمزه مرغ دلم یا میزند یا میکشد
زینهار ای پارسا بیرون میا کآن ترک مست
میکشد اهل صلاح و سخت رسوا میکشد
هرکه بزم مطرب ساقی نهد بیروی دوست
دردمندان محبت را به غوغا میکشد
پیش آن شمشاد قد گر کشته گردد عالمی
بر اجل تهمت منه کان قد رعنا میکشد
لاله بر خاک رهش اهلی نشانی میدهد
یعنی آن گلچهره خلق از داغ سودا میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأثیر و ویرانی ناشی از زیبایی و جاذبه شخصی است. شاعر از زیبایی لب کسی سخن میگوید که بر انگیزنده زندگی برای دیگران است، اما خود او را میکشد. اشاره به یوسف و زلیخا نیز نشاندهنده عشق و فریبندگی است که میتواند جانها را درگیر کند. شاعر به چشم آن بیرحم اشاره میکند که دلها را شکار میکند و برای اهل صلاح و درستکاران خطرناک است. همچنین بر این موضوع تأکید میکند که زندگی بدون عشق و زیبایی ناتمام است و از درد و اندوه ناشی از جدایی صحبت میکند. به طور کلی، شعر بیانکننده تأثیر عمیق محبت و زیبایی بر زندگی انسانها است.
هوش مصنوعی: لبان او زندگیبخش هستند و به انسانها انرژی و شوق میدهند، اما در عین حال، خود ما را از پای در میآورند. ای کاش بر حال کسی که مسیحا به او آسیب میزند، افسوس نخوریم.
هوش مصنوعی: ای کاش یوسف به میدان نمیآمد، زیرا که آن دست و میوهای که نزد دیگران است را میرباید و زلیخا را به سمت خود میکشاند.
هوش مصنوعی: چشمان او هیچگاه از شکار دلها آرامش ندارد، زیرا یا با ناز و عشوه دلم را به تنگ میآورد یا اینکه آن را میکشد.
هوش مصنوعی: ای پارسا، مواظب باش که بیرون نروی، چون آن دختری که مست است، اهل نیکیها را به زشتکاری میکشاند و به شدت رسوا میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جشن و میخانه وجود داشته باشد و محبوبش در آنجا نباشد، دلهای رنجیده را با عشق و محبت خود به هیجان میآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر زیبایی و قامت بلند تو جانش را از دست بدهد، بر مرگ او متهم نکن که او به خاطر قامت تو از زندگی چشم پوشیده است.
هوش مصنوعی: لالهای که بر سر راه او روییده، نشانهای از عشق و دلتنگی اوست، به طوری که زیبایی آن معشوق در دل عاشق، از شدت احساسات و غم عشق، به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
[...]
عین دریاییم و ما را موج دریا میکشد
وین دل دریا دل ما سوی مأوا میکشد
مشکل ما چون که حلوای لبش حل میکند
دور نبود خاطر ما گر به حلوا میکشد
دست ما و دامن او آب چشم و خاک راه
[...]
جان فدای آنکه ما را بیمحابا میکشد
کشته را جان میدهد پنهان و پیدا میکشد
تیر دلدوز خدنگ غمزه خونریز خود
سوی دیگر میکشد آن شوخ و ما را میکشد
آن قد و بالا بلای جان عاشق شد بلی
[...]
هرشبی زلفش مرا در بند سودا میکشد
لیک آن بدعهد را خاطر دگر جا میکشد
ما ز گریه غرق آب دیده گشتیم و هنوز
همچو سرو آن شوخ هردم دامن از ما میکشد
دردمندان را ز رنج دل کشیدن چاره نیست
[...]
صاحب همت که دست از کار دنیا میکشد
کی دگر زان دست خار یأس از پا میکشد
از ستم بر ناتوانان بالد آن سرکش به خویش
شعله چون مشت خسی را سوخت بالا میکشد
آینه از باطن صافست محنتکش ز زنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.